دكتر تيجانى درباره سخنان اهل سنت پيرامون آيات مربوط به غدیر نقدى دارد:
خداوند در سوره مائده آيه ۶۷ مىفرمايد: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»
«اى پيامبر آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده به مردم ابلاغ كن كه اگر اين كار را نكنى رسالتش را تبليغ نكردهاى و خدا تو را از شر مردم محفوظ خواهد داشت.»
برخى مفسرين از اهل سنت و جماعت مىگويند:
«اين آيه در آغاز دعوت نازل شده است، و درست آن هنگام كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله نگهبانانى را براى حفظ جان خويش انتخاب كرده بود، زمانى كه اين آيه نازل شده به نگهبانان فرمود:
«برويد كه به شما حاجتى نيست، زيرا خداوند خود حافظ جان من خواهد بود.»
ابن جريد و ابن مردویه از عبدالله بن سقيق نقل كردهاند كه گفت: “برخى از اصحاب همواره با حضرت رسول صلىاللهعليهوآله براى نگهبانى راه مىرفتند.”
وقتى اين آيه نازل شده به آنان فرمود: “مردم! به كارهايتان برسيد كه خداوند مرا از شر مردم در امان خواهد داشت.”
ابن حبّان و ابن مردويه از ابوهریره نقل كردهاند كه گفت: “هر گاه با پيامبر صلى الله عليه و آله به مسافرتى مىرفتيم، بهترين و بزرگ ترين درخت را براى استراحت آن حضرت قرار مىداديم.
روزى در يكى از سفرها، حضرت زير درختى نشسته بود و شمشير خود را بر آن آويزان كرده بود، كه يک نفر آمد و آن شمشير را گرفت و رو كرد به پيامبر صلىاللهعليهوآله و گفت: اى محمد! چه كسى میتواند تو را از من نجات دهد؟
حضرت فرمود: خداوند مرا نجات مىدهد، شمشير را سرجايش بگذار.
پس او شمشير را گذاشت.
آن گاه نازل شد: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»”
همچنين ترمذى و حاكم و ابونعيم از عايشه نقل كردهاند كه گفت: “رسول خدا صلىاللهعليهوآله را محافظانى بود، ولى پس از نزول اين آيه «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» به آنها گفت: اى مردم! برويد كه خداوند مرا حفظ میكند.”
طبرانى و ابونعيم در «دلائل» و ابن مردويه و ابن عساکر از ابن عباس نقل كرده اند كه گفت:
“پيامبر صلىاللهعليهوآله را پاسدارانى محافظت مىكردند و روزانه عمويش ابوطالب يكى از بنى هاشم را براى نگهبانيش مىفرستاد.
پس به او فرمود: اى عمو! خداوند مرا حفظ میكند، ديگر لازم نيست كسى را براى من بفرستى.”
پاسخ به شبهه
همه اين روايات نشان مىدهند كه آيه قبل از دعوت نازل شده، و حتى برخى تصريح كردهاند كه در سالهاى زندگى ابوطالب و قبل از هجرت به سالهاى زيادى بوده است.
خصوصاً روایت ابوهریره، همان گونه كه ملاحظه كرديد.
پس تحريف و دروغ در اين روايت كاملاً مشهود است، زيرا ابوهريره نه اسلام را میشناخت و نه پيامبر صلىاللهعليهوآله را، مگر در سال هفتم از هجرت كه خودش هم به آن گواهى میدهد.
همچنين عايشه در آن وقت اصلاً به دنيا نيامده بود، و يا عمرش از يک يا دو سال تجاوز نمىكرد، زيرا همه مىدانند كه پيامبر صلىاللهعليهوآله بعد از هجرت با عایشه ازدواج كرده و در آن حال عمرش يازده سال بيشتر نبوده است.
پس چگونه اين مطلب صحت دارد، با اينكه تمام مفسرين سنى و شيعه اجماع دارند كه سوره مائده در مدینه نازل شده و مدنى است، و آخرين سورهاى است كه نازل شده است؟!
احمد در مسندش و ابوعبيده در فضائلش و نحاس ناسخش و نسائى و ابن منذر و حاكم و ابن مردويه و بيهقى در كتابهاى سننشان از جبير بن نفير نقل كردهاند كه گفت:
«به حج مشرف شده بود، و بر عايشه وارد شدم. عايشه به من گفت: اى جبير! سوره مائده را مىخوانى؟
گفتم: آرى، گفت: اين آخرين سورهاى است كه نازل شده است. پس هر چه از حلال در آن يافتيد آن را حلال بدانيد، و هر چه از حرام يافتيد تحريم كنيد.»
همچنين احمد و ترمذى نقل كردهاند و حاكم نيشابورى آن را صحيح دانسته است.
ابن مردويه و بيهقى نيز در سننش از عبداللَّه بن عمرو نقل كردهاند كه گفت: «آخرين سورهاى كه نازل شده سوره مائده است.»
همچنين ابوعبيد از محمد بن كعب قرطبى نقل میكند كه گفت: «سوره مائده در حجه الوداع بر پيامبر صلىاللهعليهوآله نازل شد، در حالى كه حضرت در ميان راه مکّه و مدینه بر شتر خود سوار بود.
پس دوش آن ترک برداشت و حضرت از شتر پائين آمد.»
و نيز ابن جريد از ربيع بن انس نقل كرده كه گفت: «سوره مائده بر رسول خدا صلىاللهعليهوآله نازل شد، در حالى كه حضرت در حجه الوداع ميان راه بود و مىخواست بر شترش سوار شود، كه شترش در اثر سنگينى بار فرو خوابيد.»
و ابوعبيده از ضمرة بن حبيب و عطية بن قيس نقل كرده كه گفتند:
«رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: سوره مائده آخرين سورهاى از قرآن است كه نازل شده است. پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانيد.»
پس چگونه میتواند ادعاى آنان را بپذيرد كه معتقدند اين آيه در آغاز بعثت پيامبر صلىاللهعليهوآله نازل شده است؟!
شيعيان نيز بر همين باورند كه سوره مائده آخرين سوره نازل شده از قرآن است.
خصوصاً اين آيه كه آن را آيه ابلاغ مىنامند:
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ…»، و معتقدند كه اين آيه در روز ۱۸ ذى حجه و پس از تمام شدن اعمال حجةالوداع در غدير خم و قبل از اينكه پيامبر صلىاللهعليهوآله، امیرالمومنین علی علیهالسلام را به عنوان خليفه خود معرفى كند نازل شده است.
درست پس از گذشتن پنج ساعت از روز پنجشنبه بود كه جبرئيل بر پيامبر صلىاللهعليهوآله نازل و گفت: يا محمد! خداوند سلامت مىرساند و میفرمايد:
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ…».
از آن گذشته، سخن خداوند متعال كه مىفرمايد: «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»:
«و اگر اين كار را نكنى رسالتش را ابلاغ نكردهاى»، دلالت روشنى دارد بر اينكه رسالت در حال پايان پذيرفتن است، و تنها يک مطلب باقى مانده، كه دين تكميل نمىشود جز با آن.
همچنين از آيه چنين بر مىآيد كه پيامبر صلىاللهعليهوآله نگران اين بود كه نكند مردم دعوتش را براى آن امر مهم و حياتى نپذيرند.
با اين حال خداى سبحان به او مهلت نداد كه مسئله را به آينده واگذار كند، زيرا اجل حضرت نزديک شده بود و فرصتى از آن مناسب تر و مكانى عظيم تر از آن مكان نبود؛ چرا كه بيش از صدهزار نفر از ياران همراه حضرت، آخرين حج را به جاى آورده بودند، و بيش از يک هفته نيز از مراسم حج نگذشته بود و همچنان دلها تازه به شعائر الهى زنده شده بود.
در اين ميان همه شنيده بودند كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله خبر از رحلت خود داده و به آنان فرموده است:
«شايد پس از اين سال ديدارى با شما نداشته باشم، و به زودى پيغام پروردگارم خواهد رسيد و مرا به سوى خود دعوت نموده و اجابت خواهم كرد.»
اين آخرين ديدار آنها با پيامبر عزيزشان صلىاللهعليهوآله بود، كه پس از اين مراسم به سوى ديار خويش مىرفتند، و ديگر با چنان جمعيتى براى هميشه از ديدار پيامبر صلىاللهعليهوآله محروم میشدند، زيرا غدير خم جايى است كه راهها همه از آنجا منشعب مىشود و ممكن نيست كه پيامبرخدا صلىاللهعليهوآله اين فرصت را – به هر نحو كه شده – از دست بدهد.
وانگهى، خداى سبحان ضامن نگهدارى او از شر مردم است. پس ديگر چه جايى براى هراس از تکذیب آنان مىماند؟
هر چند خداوند خود قبلاً خبر داده كه بيشتر مردم از حق گريزانند و اكثرشان تكذيب كنندهاند.
با اين حال، خداوند بدون اينكه حجت را بر آنها تكميل كند آنها را رها نكرد، تا اينكه راه بهانه را بر آنها ببندد، و همانا خداوند عزوجل عزيز و حكيم است.
پيامبر صلىاللهعليهوآله الگوئى است از ديگر برادران پيامبرش كه قبل از او آمدند و امتهايشان تكذيبشان كردند. خداوند مىفرمايد:
«وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ ۖ وَكُذِّبَ مُوسَىٰ فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ ۖ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ»:
«(اى پيامبر) اگر تو را تكذيب میكنند همانا قبل از اين نيز امتهاى نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و لوط و قوم شعب (اصحاب مدین) نيز پيامبران را تكذيب كردند و موسی نيز تكذيب شد و من (خداوند) كافران را مهلت دادم سپس آنها را به عقوبتشان گرفتم و چقدر اين مؤاخذه سخت است». (حج: ۴۲-۴۴)