از ســید محمدتقــی حکیــم، صاحــب کتــاب «االصــول العامــة للفقــه المقـارن»نقـل کرده انـد کــه یکــی از علمــای خوزســتان گفــت:
«در رویـای صادقـه دیـدم کـه قیامـت بـر پـا شـده اســت و مــردم در محشــر مــوج میزننــد. آنهـا در ناراحتـی و حـزن و عطـش هسـتند. میگوینـد:خدایـا مـرا نجـات بـده…
در ایـن هنـگام دیـدم جماعـت زیـادی دور یـک آبـی جمــع شــده اند کــه خیلــی زلال و شــفاف اســت. هــر کــدام از مــردم میخواهنــد در خــوردن آب ســبقت از دیگــری بگیرنــد. در ایــن هنــگام دیــدم یــک مــرد نورانــی کنــار حــوض آب آمــد. بعضــی را مقــدم میکنــد و آب میدهــد و بعضــی را از خــوردن آب منـع میکنـد.
فهمیـدم کـه او امیرالمومنین علـی علیهالسلام است. جلـو رفتم و سلام کردم و از حضـرت اذن گرفتـم کـه آب بخـورم. حضرت اجـازه دادنـد. یـک کاسـه ای از آب را گرفتـم و خــوردم.
در ایــن هنــگام دیــدم مرحــوم علامــه امینــی می آینــد. منتظــر بــودم کــه ببینــم آقــا بــا او چگونــه برخــورد میکنــد.
وقتـی علامـه کنـار حـوض رسـید. امـام بـا احتـرام از ایشـان اسـتقبال کـرد و بـا ایشـان معانقـه نمـود. حضـرت کاسـه ای پـر آب کرد، خواســت بــا دســت مبــارک خــود علامــه را ســیراب کنــد لکــن علامــه از ایــن کار بــه خاطـر احتـرام بـه حضـرت امتنـاع میکـرد امـا امـام اصـرار میکـرد کـه بـا دسـت خـود ایشــان را ســیراب کنــد.
آخرالامـر علامـه امتنـان امر نمــود. حضــرت بــا دســتان مبارکشــان ایشــان را ســیراب نمودنــد.»
نظیـر همیـن ماجـرا را فرزند مرحــوم علامــه، از علامــه سـید محمدتقـی بحرالعلـوم نیــز نقــل میکننــد کــه ایشــان نیــز شــبیه بــه چنیــن خوابــی را دربــاره عالمــه امینــی و ســیراب شــدن بــه دســت امیرالمومنیــن علیهالسلام دیده اند.
برگرفته از «خم خانه»؛ ویژهنامه آستان مقدس علوی