جمل

غبار فتنۀ اصحاب جمل

جنگ جمل، اولین فتنه، علیه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) پس از پذیرش خلافت اسلامی ازسوی آن حضرت بود.

در این جنگ، طلحه و زبیر با همراهی عایشه، همسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، به بهانۀ خون‌خواهی عثمان، علیه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شوریدند. ازاین‌رو، در تاریخ اسلام به «ناکثین» (پیمان‌شکنان) معروف شدند.

جنگ جمل، در روز ۱۰ جمادی‌الاول، سال ۳۶هجری قمری، در نزدیکی بصره رخ داد. در نهایت این جنگ با پیروزی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) پایان یافت.

 

پیش‌بینی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مورد فتنۀ جمل

سيد بن طاووس (رضوان‌الله‌علیه) روایت کرده است:

«نافع، غلام عایشه نقل کرده است: من به‌عنوان غلام، همواره خدمتگزار عایشه بودم و هرگاه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در نزد او بودند، من نیازهایشان را برآورده می‌کردم.
روزی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نزد عایشه بود، ناگهان یکی در خانه را کوبید.
من بیرون رفته و خدمتکاری را دیدم که طبقی سرپوشیده به‌ همراه داشت. نزد عایشه برگشتم و ماجرا را به او خبر دادم. او گفت: خدمتکار را وارد خانه کن. پس او وارد شد و آن ظرف را مقابل عایشه به زمین گذاشت و او هم آن را در برابر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قرار داد.

سپس آن حضرت شروع به خوردن طعام نمود و ‌فرمود: ای كاش، اميرمؤمنان (علیه‌السلام)، سرور مسلمانان و پيشواى پرهيزكاران مى‌آمد و با من از اين طعام مى‌خورد.
عایشه گفت: اميرمؤمنان، سرور مسلمانان و پیشوای پرهیزکاران کیست؟ ایشان ساکت شدند و دوباره همان گفته را تکرار کردند. عایشه نیز همان سخن را بازگو کرد، ولی باز هم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جواب او را نداد، که ناگهان شخصی در خانه را کوبید. پس من به‌سوی در بیرون رفتم و دیدم که او علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) است. برگشتم عرض کردم: علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) است.

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: خوش آمدی، من دو بار آمدن تو را تقاضا کردم، اگر دیر می‌آمدی، از خداوند درخواست می‌کردم تا تو را نزد من بیاورد. پس، بنشين و بخور. آن حضرت نشست و با ایشان هم‌سفره شد.

سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به امیرالمؤمنین (عليه‌السلام) فرمود: خدا بکشد هرکس را که با تو بجنگد، و خدا دشمنی کند با هرکس که با تو دشمنی کند. عایشه گفت چە کسی با او نبرد می‌کند و چه کسی با او دشمنی می‌نماید؟
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌‌وآله) دو بار فرمود: تو و کسانی که با تو هستند. دو بار فرمود: تو به این کار خشنودی و آن را انکار نمی‌کنی.
»(۱)

 

توصیف اصحاب جمل در کلام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)

- به روايت سيد رضى، در خطبۀ دهم نهج البلاغۀ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در وصف اصحاب جمل فرمود: «آگاه باشید که شیطان پیروان خود را گرد آورده و نیروهایش را سازماندهی کرده است. همان بصیرت گذشته هنوز در من باقی است. حقیقت را می‌بینم و چیزی از آن بر من پوشیده نیست. به خدا قسم، چنان راه را بر آنان سخت خواهم کرد که اگر در مشکلات گرفتار شوند، بیرون آمدن برایشان ناممکن باشد و اگر هم بیرون آیند، دیگر هرگز آرزوی بازگشت به آن مسیر را در دل نپرورانند.»(۲)

 

- اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) فرمود: «لعنت بر اهل جمل باد. مردی گفت: يا امیرالمؤمنین (عليه‌السلام) البته، لعنت، به‌جز بر مؤمنین آن‌ها. امیرالمؤمنین (عليه‌السلام) فرمود: واى بر تو، در بين آن‌ها هيچ مؤمنی نیست.»(۳)

 

توصیف اصحاب جمل در کلام امام سجاد (علیه‌السلام)

جمال‌الدین مرتضی رازی (قدس‌سره) روایت کرده است: « گروهی از روایان معتبر، روایت کرده‌اند که مردی از اهل بصره نزد امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) آمد و گفت: ای علی، جد تو، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)، مؤمنان (اشاره به اصحاب جمل) را کشت. امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) از این سخن بسیار متأثر گشت و اشک از گونه‌های او جاری شد به‌حدی که دست‌هایش پر از اشک گردید. سپس دست‌هایش را بر روی سنگ‌ریزه کشید و فرمود: ای مرد بصری، به خدا سوگند، به خدا سوگند، که علی، نه مؤمنان را کشت و نه مسلمانان را. آن گروه (اصحاب جمل) مسلمان نبودند، بلکه تنها نام مسلمانی بر خود داشتند، درحالی‌که، کفر را در دل پنهان کرده بودند و اسلام را فقط در ظاهر نشان می‌دادند. اما وقتی فرصتی پیدا کردند، کفر درونی خود را آشکار ساختند. خداوند نیز، هودج (اتاقکی چوبی است که بر روی پشت شتر یا هر چارپای دیگری می‌بندند) و آن گروه (اصحاب جمل) را از آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دور نگه داشت. اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به‌خوبی، آگاهند که اصحاب جمل، اهل صفین و اهل نهروان مورد لعنت الهی هستند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن‌ها را مورد لعنت قرار داد و هرکسی که دروغ بگوید ناامید خواهد شد.

مردی سال‌خورده از اهل کوفه گفت: ای علی بن الحسین، جد تو، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) گفته است که برادران تو نسبت به ما سرکشی و دشمنی کردند.

امام زین العابدین (علیه‌السلام) گفت: قرآن نمی‌خوانی؟ خدای عزوجل می‌گوید: «والی عاد اخاهم هودا؛ و به‌سوی قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم... (آیۀ ۶۵، سورۀ اعراف)»، اینان نیز همانند آن‌ها بودند. خداوند هود و کسانی را که با او بودند، نجات داد و قوم عاد را با بادی بی‌ثمر نابود ساخت.»(۴)

 

آیه‌ای دربارۀ فتنۀ اصحاب جمل

خداوند در آیۀ ۴٠ سورۀ اعراف می‌فرماید: «همانا کسانی که آیات ما را دروغ پنداشتند و خود را برتر از ایشان شمردند درهای آسمان برایشان گشوده نمی‌شود و به بهشت وارد نمی‌شوند، تا وقتی که، شتر بتواند وارد سوراخ سوزن گردد و این چنین تبهکاران را سزا می‌دهیم.»

در تفسیر قمی و عیاشى از امام صادق و باقر (علیهما‌السلام) نقل شده است: «این آیه، دربارۀ برپاکنندگان معرکۀ جمل، یعنی طلحه و زبیر نازل شده و منظور از جمل همان لشکر شتر عایشه است.»
مرحوم شرف الدین نجفی می‌فرمایند: «اهل جمل، کسانی هستند که آیات خدا را دروغ شمردند و بزرگترین نشانۀ خدا، وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است که بر وی سرکشی کرده و او را تکذیب نمودند. به‌خاطر ارواح ناپاک و رفتارهای زشتشان درهای آسمان به رویشان گشوده نمی‌شود.»(۵)

 

هر آنچه را باید دربارهٔ جنگ جمل بدانید، از اینجا بخوانید

 

اعتقاد شیعه در مورد جنگ‌کنندگان با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)

علامه مجلسی (رضوان‌الله‌علیه) می‌نویسد: «سید مرتضی در کتاب شافی و شیخ طوسی در تلخیص بیان کرده‌اند که نزد ما امامیه ثابت شده است هرکس که با حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بجنگد، کافر محسوب می‌شود. دلیل این امر، اجماع فرقۀ حقۀ امامیه است که بر این موضوع هم‌نظر هستند و این اجماع به‌عنوان حجت پذیرفته شده است.

همچنین، واضح است که هرکسی که با آن حضرت جنگ کند، امامت ایشان را انکار کرده است، و انکار امامت ایشان از نظر ما کفر محسوب می‌شود، همان‌طور که انکار نبوت کفر محسوب می‌گردد؛ زیرا اهمیت و نقش هر دو در این مسئله به یک اندازه است. برای اثبات این موضوع نیز به احادیث بسیاری استناد شده است.»(۶)

 

خطبۀ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) پس از جنگ جمل

سيد شریف محمد بن علی علوی در کتاب شریف المناقب روایت کرده است: «از اصبغ بن نباته (رضوان‌اللەعلیه) روایت شدە است: هنگامی که مولای ما امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از بصره به کوفه بازگشت، مردم را جمع کرد و بر روی منبر رفت و خطبه‌ای بیان کرد و فرمود: ای مردم! اگر بخواهم، می‌توانم هرآنچه از شک، کینه و نفاق در دل‌های شما وجود دارد و بر آن اصرار دارید، آشکار کنم. اما سخن پروردگارتان حجت را تمام کرده است که فرمود: «به‌راستی، جهنم را از جنيان و انسان‌ها پر خواهم کرد.» (سورۀ سجده، آیۀ ۱۳)

به خدا قسم، اگر بخواهم، در یک لحظه شما را نابود می‌کنم و عذابی از جایی که گمان نمی‌کنید بر سر شما نازل خواهد شد. به خدا قسم، من از شما به خودتان آگاه‌تر هستم و از آنچه پنهان کرده‌اید یا آشکار ساخته‌اید، باخبرم. قسم به آن خدایی که بهشت را شكافت و انسان را آفريد، که عیسى بن مريم (عليه‌السلام) مردگان را زنده می‌کرد، کور و مبتلا به پیسی (بیماری که باعث پیدایش لکه‌های سفید روی پوست می‌شود) را شفا می‌داد و از گِل موجودی به‌شكل پرنده می‌آفرید.

و من بودم که، آدم (علیه‌السلام) را از سرای امنیت و آرامش به سرای محنت و نابودی فرود آوردم، و از آسودگی و راحتی به بندگی و ذلت کشاندم. من بودم که، یوسف (علیه‌السلام) را از چاه نجات دادم، بینایی را به یعقوب (علیه‌السلام) بازگرداندم، گرفتاری ایوب (علیه‌السلام) را برطرف کردم، ملک سليمان بن داوود (عليه‌السلام) را به او بخشیدم، دریا را برای موسى بن عمران (عليه‌السلام) شکافتم، طوفان را بر قوم نوح (عليه‌السلام) فرستادم، ابر را بر بنی‌اسرائیل سایه‌بان کردم، قوم شعیب (علیه‌السلام) را نابود کرده و شهرشان را زیرورو ساختم.

به خدا قسم، ای گناهکاران! اگر بخواهم، شما را در زمین فرو می‌برم و لرزهایی بر شما وارد می‌کنم. وای بر شما و آنچه غیر از خدا می‌پرستید! هرگز، هرگز! برای هر اجلی، زمانی مقرر شده است و برای هر غیبتی، بازگشتی. چە بسیار سخنان ارزشمندی که بیان کردم، و چه بسیار دعوت‌هایی که با آواهای گوناگون گفتم، اما شما جز فاصله گرفتن و انزجار نتیجه‌ای نگرفتید. پس هلاکت و لعنت بر شما باد! به‌ درگاه خدا توبه کنید و بشتابید پیش‌از آنکه عذابی بر شما نازل شود و شما در غفلت باشید.»(۷)

 

منابع

  1. یقین، تألیف سید بن طاووس، باب ٨٢، صفحۀ ٢۴۶-٢۴٧
  2. نهج البلاغه، تألیف سید رضی، خطبۀ ١٠، صفحۀ ٧
  3. بحار الانوار، تأليف علامه مجلسى، جلد ٣٢، صفحۀ ٣٢٥
  4. نزهة الکرام و بستان العوام، تألیف جمال الدين مرتضی رازی، جلد ٢، صفحۀ ۶٨٣
  5. تفسير کنز الدقائق، تألیف میرزا محمد قمی مشهدی، جلد ۵، صفحۀ ۶٣
  6. حق اليقين، تألیف علامه مجلسى، صفحۀ ٨٣٢
  7. المناقب (کتاب عتيق فى فضائل اهل‌البيت (عليهم‌السلام))، تألیف سید شریف محمد بن علی علوی، صفحۀ ٥١-٥٢، حدیث ٢

 

مطالب بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *