مولود کعبه

پاسخی به شبهات ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در کعبه

شاعران در خصوص این کرامت، شعرها سرودند.

علامه امینی در کتاب الغدیر جلد ششم روایت متواتر دربارۀ اینکه «فاطمه بنت اسد، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را در دل کعبه به دنیا آورد متواتر است»[۱] را از شانزده کتاب اصیل‌ اهل‌تسنن و پنجاه منبع شیعه نقل می‌کند.

شبهه: در تاریخ آمده «حکیم بن حزام» نیز در کعبه متولّد شده است!

پاسخ: چنین چیزی در تاریخ ثابت نشده است، علمای برجسته‌ای مانند ابن‌صباغ مالکی[۲] و کنجی شافعی[۳] و شبلنجی[۴] و محمّد بن ابی‌طلحه شافعی[۵] می‌گویند:
لم یولد فی الکعبه احد قبله: «هیچ‌کس قبل‌از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در کعبه متولّد نشده است»

 شبهه: درآن هنگام که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به دنیا آمد، حدود ده سال قبل‌از بعثت بود، و در داخل کعبه و اطراف آن، پر از بت بود، بنابراین کعبه در آن هنگام امتیاز معنوی نداشت و به‌صورت بتکده درآمده بود، و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در یک بتکده‌ای متولد شده، پس امتیازی برای او نخواهد بود!

پاسخ: کعبه نخستین پرستشگاهی است که در سراسر زمین ساخته شده است [۶].
حضرت آدم (علیه‌السلام) آن را بنا کرد، و حجرالاسود آن از بهشت آمده است.
در ماجرای طوفان نوح (علیه‌السلام) ویران شد، حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)، آن را باز‌سازی کرد، کعبه در طول تاریخ، مطاف پیامبران مرسل بوده است.
اگر چنین مکان مقدّسی، در برهه‌ای از زمان، در سلطۀ بت‌پرستان قرار گرفت، و آنجا را بتخانه کردند، از شکوه معنوی آن کاسته نخواهد شد، اینکه فاطمه بنت اسد (سلام‌الله‌علیها) هنگام زایمان وارد کعبه شود، بیانگر آن است که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و مادرش در سطح طهارت فوق‌العاده هستند، مهمان خدا شده‌اند.

در همان قرن‌های اوّل اسلام، شاعران در خصوص این کرامت، شعرها سرودند، و موضوع را به‌عنوان یک امر فوق‌العاده عجیب تلقّی کردند.

عبدالباقی عمری دراین‌باره خطاب به امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌گوید: انت العلیّ الّذی فوق العلی رفعا ببطن مکّه وسط البیت اذ وضعا؛[۷]
تو همان علی هستی که بر فراز ارجمند‌ترین فرازها بالا رفتی، و در بطن مکّه در درون کعبه، قدم به دنیا نهادی».

 


منابع:

۱. حاکم، ابوعبدالله، مستدرک صحیحین، ج۳، ص۵۵۰.

۲. مالکی‌ مکی، علی ‌بن ‌محمد، الفصول المهمّه، ص۱۷۱.

۳. گنجی شافعی، محمد، کفایه الطّالب، ص۳۶۱.

۴.  شبلنجی، مؤمن بن حسن، نورالابصار، ص۷۶.

۵. شافعی، محمّد بن ابی‌طلحه، مطالب السّؤال، ص۱۱.

۶. آل عمران ، آیۀ ۹۶.

۷.مظفر، محمدحسن، دلائل الصّدق، ج۲، ص۵۰۹-۵۱۰.

 

مطالب بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *