ولادت و خاندان
از مراجع بزرگ شیعه، سیاستمدار و از حامیان اصلی نهضت مشروطه ایران، در سال 1255 هجرى قمرى در شهر مقدس مشهد و در خانوادهاى مشهور به علم و فضل دیده به جهان گشود.
جد او از اهالى هرات بود، ولى خانوادۀ او از سالها پیش در شهر مقدس مشهد رحل اقامت افکنده بودند.
تحصیلات و استادان
آیتالله محمدکاظم خراسانى مقدمات علوم و تحصیلات ابتدایى را در مشهد به اتمام رسانیده، سپس در سبزوار از مجلس درس صاحب اسرار، حاجى ملا هادى سبزوارى بهرهها برد.
مدتى بعد به تهران هجرت نمود و حکمت و فلسفه را نزد میرزا ابوالحسن جلوه آموخت.
هجرت به نجف
او در سن 22 سالگى در ماه رجب سال 1277 هجرى قمرى، پس از فراگیرى علوم عقلى و نقلى به قصد نجف اشرف از مشهد حرکت کرد و بعد از توقفى در تهران به سوى نجف رهسپار شد.
آخوند خراسانى به نجف آمده بود تا در جوار بارگاه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام تحصیل علم کند.
تهیدستى او همراه با علاقه و عشق وافر به فراگیرى علوم و استقامتش در برابر شداید بیشمار و مشکلات خارج از مقدار، او را زبانزد عام و خاص نمود تا جایى که در اندک مدتى پیش همگان معروف گشت. او از نوادر روزگار خود به شمار مىرفت.
اساتید
ایشان در نجف از محضر اساتید بزرگى استفاده نمود، بزرگانى همچون:
شیخ انصارى
آیتالله شهابى
سید على شوشترى
سید مهدى قزوینى
شیخ رازى
ملا عبدالرسول مازندرانى
میرزاى شیرازى (صاحب فتوای تحریم تنباکو)
ایشان در این باره گفته است: بالاترین استاد من شیخ مرتضى انصارى، آن دانشمند نامدار و زاهد و عارف عالیقدر است.
تدریس
وقتى آیتالله حاج میرزا حسن شیرازى به سامرا عزیمت فرمودند، آخوند خراسانى در نجف مانده و شروع به تدریس اصول نمود. گیرایى درس او چنان بود که تدریس او پیش اهل نظر ممتاز شناخته شده و مجلس درس او از افاضل و مجتهدین پر شد.
حوزۀ درس آخوند در آن روزگار شهرۀ آفاق گشته و بىنهایت مورد استقبال قرار گرفت. آخوند بعد از رحلت میرزاى شیرازى و آیتالله رشتى به مرجعیت عامۀ مسلمین رسید.
مدارس آخوند
آخوند، خود در مدارس کهنه و در حجرههاى تنگ و تاریک و بدون روشنایى تحصیل نمود، ولى عاقبت برای طلاب نجف سه مدرسه احداث کرد که فقها و علماى عالیقدرى در این مدارس تربیت شدند.
این مدارس عبارتند از:
مدرسۀ بزرگ آخوند واقع در قبلۀ صحن. تاریخ بنا، 1321 هجرى قمرى
مدرسۀ متوسط آخوند، تاریخ بنا 1326 هجرى قمرى
مدرسۀ کوچک آخوند، تاریخ بنا 1328 هجرى قمرى
شاگردان
به درستى نمىدانیم آخوند خراسانى چند نفر عالم و مجتهد تربیت کرده، اما تذکره نویسان نوشتهاند هر بار درس مىگفت پاى درس او متجاوز از هزار نفر شاگرد حضور داشتند که بسیارى از آنها مجتهد مسلم بودهاند و در روزگار خود از برجستگان و نوابغ علم به شمار مىرفتند.
برخى از شاگردان آخوند عبارتند از:
آیتالله شیخ ابراهیم اردبیلى
آیتالله سید ابوالحسن نقوى
آیتالله آقا مجتبى تویسرکانى
آیتالله میرزا مشکین فاضل و…
مرحوم آخوند شاگردان فاضل و ارزنده ای تربیت کرد که هر کدام در منطقه ای از جهان اسلام منشا اثر بودند.
صاحب الذریعه می نویسد: «در یکی از شبهای دوره اخیر تدریس او، شاگردان وی را شماره کردند و زیاده بر هزار و دویست نفر به شمار آمدند» . (1)
برخی دیگر از شرح حال نگاران 310 تن از شاگردان مرحوم آخوند را بر شمرده اند که نام بعضی از برجستگان آنها چنین است:
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (1284- 1365 ق)، آیت الله جمال الدین گلپایگانی (1295- 1377 ق)، آیت الله شیخ محمد جواد بلاغی (1282- 1352 ق)، آیت الله سید محمد تقی خوانساری (1305- 1371 ق)، آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی (1296 ة 1361 ق) .
ویژگیهای اخلاقی
آخوند خراسانى در زندگى خصوصى، پدرى مهربان و همسرى فداکار بود. فرزندان او هرگز به یاد ندارند که شیطان خشم بر وى غلبه کرده باشد. او مردى گشادهرو و بردبار بود و حال زن و بچۀ خود را بسیار مراعات مىنمود. به تمیزى سر و وضع و پاکى لباس خود اهمیت بسیار مىداد. باطنى صاف و ظاهرى نظیف داشت و بهترین فضیلت اخلاقى آن بزرگوار سعۀ صدر بود. او در برابر شداید و مشکلات حوصله و صبر عجیبى از خود نشان مىداد.
فرزندان آخوند
آخوند پنج پسر و یک دختر داشت:
تنها دختر آن مرحوم در سال 1308 هجرى قمرى، در نجف به دنیا آمد. او با میرزا حبیب الله رشتى ازدواج کرد و به تهران رفت و سرانجام در تهران درگذشت. جنازۀ آن مرحومه را به نجف برده، در کنار آرامگاه پدر بزرگوارش به خاک سپردند.
آقا میرزا مهدى (درگذشت 1356 هجرى قمرى)، در تهران رحلت نموده و در مشهد به خاک سپرده شد.
آیتالله آقا میرزا محمد (در گذشت 1356 هجرى قمرى)، در حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد. او مبارزى نستوه و از مدرسین حوزۀ علمیّۀ مشهد بود.
آیتالله احمد کفایى خراسانى (در گذشت 1391 هجرى قمرى) که در حرم امام رضا علیهالسلام به خاک سپرده شد. حوزۀ درس ایشان در مسجد گوهر شاد بود.
حاج حسین آقا (درگذشت 1396 هجرى قمرى). او سالها امامت جماعت را در مساجد تهران عهدهدار بود و پس از وفات در کنار پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.
حاج حسن کفایى (در گذشت 1374 هجرى قمرى). در حرم شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
آثار و تألیفات
از مهمترین آثار مرحوم آخوند خراسانى مىتوان به کتب زیر اشاره نمود:
کتاب کفایة الأصول
رسالة الفوائد
حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى
رسالۀ أعلام شیعه
رسالۀ عدالت
حاشیه بر رسائل
کتاب روح الهیات
کتاب شرح التبصرة
کتاب فی الوقف
کتاب فی القضاء
کتاب کفایة الاصول است که هم اکنون در حوزه های علمیه از متون درسی سطوح عالی و مدار بحث در دروس خارج اصول است.
تألیفات فراوان دیگرى از آن عالم به جاى مانده که عموماًبه چاپ نرسیده و به صورت مقالات و رسالههاى دست نویس موجود است.
گوشه ای ازعجایب زندگی آخوند خراسانی (قدس سره)
بد نیست گوشه ای از عظمت علمی و شهرت اجتماعی آخوند را، همراه با زندگی ساده وی از زبان یک شاهد عینی که معتقد به اسلام نیز نبوده است بدانیم:
در حال حاضر در نجف، چهار مجتهد معروف در قید حیات هستند:
آخوند ملا کاظم خراسانی که اصالتا مشهدی است و متجاوز از پنجاه سال است که در جوار اماکن مقدس اقامت گزیده است، حاجی میرزا حسین فرزند میرزا خلیل تهرانی، آقا سید کاظم یزدی، و چهارمی یک مجتهد عرب موسوم به آقا سید محمد بحر العلوم.
در میان آنان برتری بلا منازع با آخوند ملاکاظم خراسانی است که در واقع زعیم عالم تشیع و در نتیجه بزرگترین شخصیت مذهبی سرتاسر خاورمیانه محسوب می شود.
او در خانه کوچکش، که بسیار نزدیک به بارگاه است، مرا به حضور پذیرفت. پیرمردی است با ریش سفید و اندامی لاغر و ظریف و عمامه سفید بزرگی بر سر.
او درباره تعالیم عالیه قرآن با من صحبت کرد و بالخصوص روی جنبه های بشردوستانه و خصوصیات فراگیر بودن احکام آن تکیه می کرد.
ضمنا با حالت محجوبانه ای در حق من دعا کرد که ان شاء الله روزی چشمانم به حقایق اسلام باز و روشن شود.
پیراهنی که شیخ انصاری به شاگردش بخشید
در شرح احوال آخوند خراسانی سخن زیاد گفته شده و ما در اینجا به آنچه خود او در حسب حالش گفته، می پردازیم.
آخوند در اینجا از فقر و عسرت، و زهد و بی اعتنایی به زخارف دنیا در دوره طلبگی خود سخن می گوید:
…چون مجلس درس به پایان رسید، شیخ (مرتضی انصاری) به من نگاه کرده گفت: آخوند! می بینم خیلی مؤدب می نشینی؟
من سر به زیر افکندم و عبای خود را بر روی سینه ام بیشتر کشیدم و حالتی داشتم قرین انفعال.
شیخ دریافت که پیراهن به تنم نیست و قبای خود را پیش آورده ام تا گردن خود را بپوشانم و معلوم نشود که پیراهن ندارم!
زیرا (از کفش و لباس) تنها چیزی که نداشتم و می توانستم بگویم مالک آن هستم یک قبای پاره بود با یک عبای کهنه و یک جفت کفش که آن هم ته نداشت و با زحمت پای خود را بالاتر می گرفتم و به رویه کفش می چسباندم که پایم بر زمین کشیده نشود که نجس یا کثیف نشود تا آنجا که یک روز مجبور شدم سه بار پای خود را بشویم و یکی از طلاب به گوشواره مدرسه نشسته بود مرا دید و به حالم رقت کرد و کفشی مندرس به من داد.
در این وقت چنان بود که گفتی دنیا را به من داده اند! آن روز هم شیخ پس از مجلس درس از برهنگی من آگاه گردیده فهمید که پیراهن به تنم نیست و به این جهت قبای خود را به روی سینه ام کشیده ام و می نماید که مؤدب نشسته ام، امر کرد پیراهنی به من دادند.
مرجعی که چهل سال گوشت نخورد!
…چهل سال نه گوشت خوردم و نه آرزوی خوردن گوشت داشتم و تنها خوراک من فکر بود و با این زندگی راضی و قانع بودم و هیچگاه نشد که سخنی یاد کنم که گمان کنند از زندگانی خود ناراضی هستم.
پولی برای خرید یک شمع به من دادند ولی من در تاریکی می گذرانیدم و آن پول را به فقیرتر از خودم می دادم و شبها کتاب خود را برداشته به مدرسه می رفتم تا در برابر چراغ مبرز مطالعه کنم.
طلاب هیچ اعتنایی به من نمی کردند مگر معدودی که مانند خود من یا فقیرتر از من بودند. خواب من بیش از شش ساعت نبود و چون با شکم خالی خواب آدم عمیق نمی شود بیشتر شبها را بیدار بودم و با ستارگان آسمان مصاحبت و مساهرت(شب زنده داری) داشتم.
در این احوال به خاطرم می گذشت که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز بیشتر شبها را به این نشان می گذرانید. من با همه تنگدستی و بیچارگی احساس می کردم که فکر من به عالمی بلندتر پرواز می کند و قوه ای است که روح مرا به سوی خود جذب می کند و شاید این، در سایه روح خاص و طینت و ملیتم بود. سی سال تمام، داغی و گرمی نان تنها نانخورش من بود.
حیات سیاسی آخوند خراسانی
شهرت آخوند به عنوان رهبر سیاسی، از ابراز شجاعت و نفس جسارت در مخالفت با رژیم استبدادی و مساعی بی شمارش در جنبش مشروطیت ایران آغاز شد.
وی به همراه دو تن از مجتهدان بزرگ معاصر خویش، حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی و حاج شیخ عبدالله مازندران، با ارسال نامه ها و تلگرام هایی برای رهبران دینی و سیاسی ایران و نشر اعلامیه های روشنگرانه، نسبت به رویدادهای سیاسی و اجتماعی موضع گیری می نمودند.
آخوند خراسانی چه برداشتی از مشروطیت داشت؟
آخوند و یاران همراهش به نظام مشروطه به عنوان وسیلهای برای تحدید ظلم مینگریستند و شركت در جنبش مشروطیت را بر همه مسلمانان واجب میشمردند.
ایشان همچنین تقریظی بر كتاب تنبیه الامه و تنزیه المله میرزای نائینی نوشت و ضمن آن «مأخوذ بودن اصول مشروطیت را از شریعت محقه» اعلام كرد.
نقش آیت الله آخوند خراسانی در رهبری نهضت مشروطیت
با وجود صدور فرمان مشروطیت و انتخابات مجلس شورای ملی، پادشاه جدید محمدعلی شاه، حاضر به قبول مجلس و مصوبات آن نبود. از این رو برخی از علما و مشروطه خواهان، از مراجع مشروطه خواه نجف و در رأس آنها، آخوند خراسانی استمداد كردند.
آخوند خراسانی نیز در پاسخهای استفتاهای مكرر آنها، تلاش آزادیخواه ایرانی را برای تثبیت مجلس شورا و حفاظت از آن مورد تأیید قرار داد.
در یكی از پاسخ های ایشان آمده است:
«… اقدام كردن به ایستادگی در برابر مجلس قانونگذاری مذكور به منزله اقدام به ایستادگی در برابر احكام دین حنیف اسلام است. پس بر مسلمانان واجب است كه در برابر هر نوع حركتی علیه آن مجلس ایستادگی كنند.»
پشتیبانی آخوند از مجلس و حكومت قانون در ایران به منظور برقراری عدل و رفع ظلم از توده های مظلوم و محروم بود و نه منافع دسته ای خاص و معین.
آخوند پس از افتتاح مجلس شورا طی نامه ای، گشایش مجلس را تبریك گفت.
وی به همراه آیات عظام حاج میرزا حسین خلیلی و حاج شیخ عبدالله مازندرانی پیوسته با صدور احكام و فرامینی دستورات لازم را به نمایندگان مجلس برای تهیه و تصویب قوانین مهمی كه لزوم آن احساس میشد، صادر می نمودند.
از جمله قانون مربوط به نظام وظیفه و تشكیل یك ارتش مجهز، قانون تأسیس مدارس نوین و تعلیم بر اساس علوم جدید، و قانون تأسیس بانك ملی.
وی همچنین در 28 ذیحجه 1325 ق طی نامه ای، نمایندگان مجلس شورا را به اجرای قوانین اسلامی، پرداخت بدهی های كشور و فقرزدایی سفارش نمود.
مراجع مشروطهخواه نجف اشرف به رهبری آخوند خراسانی كه نگران كارشكنی ها و مخالفت های محمدعلی شاه بودند، انحلال مجلس را ضربهای به ملت ایران میدانستند و بر ضرورت حفظ شكل قانونی دولت و ایستادگی در برابر هر حركتی برای تعطیلی مجلس شورا تأكید داشتند و از اینرو در نامهها و تلگرامهای خود با تأكید بر التزام به قوانین مجلس، ضرورت پشتیبانی از آن را اعلام میكردند.
صدورحکم مبارزه علیه محمد علی شاه قاجار
پس از روشن شدن قصد محمدعلی شاه برای انحلال مجلس، آخوند خراسانی اندرزنامه دهگانهای برای شاه فرستاد و او را به قانونگرایی اسلامی، بیگانهگریزی و استعمارستیزی، بسط رفاه عمومی و عدالت اجتماعی و تاریخنگری دعوت كرد.
اما محمدعلی شاه با حمایت روسیه در 23 جمادی الاول 1326 ق به اقدامی گستاخانه دست زد و مجلس را به توپ بست و نظام نوپای مشروطه را در كشور برچید.
آخوند خراسانی در نامه شدیداللحنی به اقدام او در براندازی مشروطه حمله كرد و برخی اقدامات سری وی را فاش ساخت.
از نظر مراجع مشروطه خواه نجف، اقدام محمدعلی شاه در نابودی مشروطیت تنها بازگشت به استبداد نبود، بلكه برنامه ای استعماری با هدف تحكیم اراده بیگانه بر كشورهای اسلامی به شمار می رفت.
لذا آخوند فتوایی صادر و اعلام كرد كه محمدعلی شاه هیچ گونه حقی برای دریافت مالیات و یا امضای هیچ قراردادی با دولت های خارجی ندارد.
در ادامه این اقدامات، وی شیخ اسدالله ممقانی را به استانبول فرستاد تا با آزادیخواهان ایرانی ساكن آنجا مذاكره كرده و آنها را به مبارزه با استبداد تشویق نماید.
با آغاز قیام مردم آذربایجان به رهبری ستارخان برای بازگرداندن نظام مشروطه، آخوند كه نفوذ زیادی در میان مسلمانان باكو داشت، به همراه حاج شیخ عبدالله مازندرانی در 20 ذیقعده 1326 ق نامهای برای مسلمانان روسیه فرستاد و از آنان درخواست كمك به انقلابیون تبریز نمود.
همچنین با ارسال نامهها، پیامها و فرامین روشنگرانه متعدد، قیام ضد استبدادی مردم تبریز را تأیید نمود و بر تداوم آن تا پیروزی نهایی تأكید كرد.
وفات مشکوک
آخوند خراسانی سرانجام به منظور کسب آگاهی از نزدیک و جلوگیری از کجرویها، تصمیم گرفت به همراه جمعی دیگر از علما به ایران سفر کند، اما ناگهان در نجف درگذشت.
مرگ او طبیعی تلقی نشد و این که عمال انگلستان او را مسموم ساختهاند محتمل مینماید. ۱۴ ماه پیش از آن، شیخ عبدالله مازندرانی به مناسبتی اعلام داشته بود که زندگی او و آخوند آماج تهدید گشته است.
آخوند شب چهارشنبه ۲۱ ذی حجه سال ۱۳۲۹ق، درگذشت و جنازهاش را در مقبره میرزای رشتی، در دالان سلطانی صحن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به خاک سپردند.
منبع : مجله پیام حوزه، شماره 7 , صادقی،محسن