امیرالمؤمنین علیهالسلام مانع خوشیها و لذتهای دیگران نمیشدند، اگرچه خود از آنها دوری میکردند. ایشان همواره دیگران را بر خود مقدم میشمردند.
امام باقر علیهالسلام درباره این ویژگی اخلاقی امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «”علی بن ابیطالب” علیهالسلام به مردم نان گندم و گوشت میداد تا بخورند و خود به منزل میآمد و نان جو و روغن میخورد.»
تاریخ نمونههای بسیاری از این ویژگی امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت کرده است:
– امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «نفس خود را با ایمان و تقوی ریاضت میدهم تا در روز ترس بزرگ، یعنی قیامت در امان باشد و بر لبه پرتگاهها، ثابت و استوار بماند. اگر می خواستم می توانستم، به راه عسل مصفّا، مغز اين گندم، و بافته هاى ابريشم دست یابم، اما هیهات كه هواى نفسم بر من غلبه كند، و حرص مرا به انتخاب غذا وادار نمايد، درحالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى باشد كه قرص نانی نداشته باشد و سیری شکم نداند که چیست یا آنكه با شكم سير بخوابم، درحالى كه اطرافم شكمهاى گرسنه و جگرهایی سوخته باشد، يا چنان باشم كه گفتهاند:
مبادا شبی را به شکمبارگی بگذرانی
و اطرافت جگرهایی در حسرت آه بکشند
درست است که راضی باشم به من اميرالمؤمنین بگویند، درحالی که در سختى هاى روزگار با آنان شریک نباشم يا در تلخى هاى زندگى الگویشان نباشم.»
– امیرالمؤمنین علیهالسلام به بازار بزازان آمدند، با مرد تنومندی مواجه شدند و فرمودند: «فلانی، آیا دو پیرهن به قیمت پنج درهم داری؟» مرد برخاست و گفت: «آری امیرالمؤمنين.»
همین که مرد حضرت را شناخت، امیرالمؤمنین علیهالسلام آنجا را ترک کردند و مقابل نوجوانی ایستادند و فرمودند: «آیا دو پیراهن به قیمت پنج درهم داری؟»
نوجوان گفت: «بله، دو پیرهن دارم که یکی از دیگری ارزانتر است، یکی سه درهم و دیگری دو درهم.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «پیراهن سه درهمی را تو بردار»، قنبر که چنین دید، پیش آمد و گفت: «یا امیرالمومنین، این شایسته شماست که به منبر میروید و برای مردم خطبه میخوانید.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «ای قنبر، تو جوانی با آرزوهای جوانی و من از خدای خود میخواهم که بهتر از تو مرا بپوشاند.»[1]
منبع
1. الغارات لإبراهيم الثقفي: ج١، ص١٠٦.