فحص و تتبّع حیرت‌انگیز علامه «میرحامدحسین» درباره دلالت لفظ «مَولی» بر «أولی»

از آن‌جا که تواترِ حدیث غدیر غیرقابل انکار است، لذا مغرضین و مخالفین، دست‌شان از خدشه در طُرُق و اسناد کوتاه‌شده، پس در دلالت حدیث إشکال کرده‌اند.

از جمله، إشکال در دلالت لفظ «مَولی – مولا» کرده و مدعی‌اند که «مولا» دلالت بر صاحب‌‌اختیار و أولی بودن نمی‌کند تا بپذیریم، همان‌گونه که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله صاحب اختیار و أولی بر امت بودند، علی بن ابی‌طالب، امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز چنین مقامی دارد.

 

«عبدالعزيز دهلوی» صاحب کتاب «تحفه اثناعشریة» که گمان کرد با سرقت علمی خود آبروی شیعه را می‌برد، ولی به واقع آبروی خود و هم مسلکانش را به باد داد، در بخشی از سرقت علمی خود، در دلالت حدیث غدیر خدشه کرده و می‌نویسد:

«اول غلط در این استدلال آن است که اهل عربیّت قاطبة (همه) انکار کرده‌اند که “مولی” به معنی”أولی” آمده باشد.»[ص ۲۰۸، ط پیشاور]

 

مرحوم علّامه میر حامد حسین، در پاسخ می‌نویسد:

«اول اختلال در این مقال آن است که شاه‌صاحب (دهلوی) به مزید ورع و دیانت و نهایت صدق و امانت، ادعا فرموده‌اند: اهل عربیت قاطبة انکار کرده‌اند که «مَولی» به معنی «أولی» آمده باشد، حال آن‌که اهل عربیّت، هرگز انکار نکرده‌اند و ادعای انکار ایشان، کذب و بهتان است و انکار احدی از اهل عربیّت هم ثابت نیست، چه جای انکار جمیع اهل عربیّت و این کذبی است، فاحش و بس شنیع که به سماع آن مو بر تن می‌خیزد! و کلام شاه‌صاحب شبیه است، به آن‌که کسی بگوید : «”قول” به معنی گفتن، هرگز در استعمال عرب نیامده است و اهل عربیّت قاطبة انکار کرده‌اند، “قول” به معنی گفتن آمده باشد!»[عبقات الأنوار، ج٨ ص۶]

 

سپس ایشان بابی را گشوده با عنوان: «استعمال “مَولی” در معنای أولی، در قرآن و حدیث و اشعار عرب» و می‌نویسد: «الحاصل استعمال “مولی” به معنی “أولی” در کتاب و سنت و اشعار عرب، شائع و ذائع است و از ائمۀ فن عربیّت و لغت و تفسیر، تصریحات بر این‌که “مولی” به معنی “أولی” واقع است. اسماء جمعی از علماء، که اثبات مجیء (آمدن) “مولی” به معنی “أولی” کرده‌اند، در اینجا ذکر می‌کنم، تا تخجیل (سبب خجالتِ) منکرین به أبلغ وجوه متحقّق گردد.» [ج٨، ص٧]

بعد از این، چهل و سه نفر از بزرگان اهل لغت و فصاحت و بلاغت را که در فن خود مشهورند، نام برده و إثبات کرده است که در میان آن‌ها دلالت “مولی” بر “أولی” شایع و ثابت است.

 

نکته جالب توجه که سبب حیرت می‌شود، این است که مرحوم علامه، ابتدا به تبيين جایگاه و درجه علمی هریک از این چهل و سه نفر می‌پردازد و سخنان علماء عامه را در وصف آنان نقل می‌کند، تا بگوید که این افراد، از عوام و بی‌سواد نیستند، بلکه عالِم فن خود هستند. آن‌گاه مطالب آنان در تفسیر و شعر و ادب و لغت را مفصل آورده و روی دهلوی و أمثاله را مانند شب تار می‌نماید.

از صفحه هشتم جلد هشتم تا صفحه دویست، این بحث ادامه دارد. یعنی حدود دویست صفحه فقط شواهد و قرائن آورده است، در پاسخ به همان چند جمله‌ای که دهلوی إشکال کرد!

 

باید خودتان مراجعه کنید و بنگرید که وی چه غوغایی کرده است. این بخش، خودش یک کتاب مستقل است که مطالبش نیز به این شکل در جای دیگر یافت نمی‌شود و جالب آن‌که وقتی از این بحث فارغ می‌شود، تازه به مطالب «تفتازانی و فخر رازی و قوشجی و احمد بن ‌حنبل و بخاری و طبری و نسائی و حاکم نیشابوری و إبن مغازلی و حموینی و ابن کثیر و…» استناد کرده و دلالت لفظ «مولی» بر «أولی» را از کلام آنان استخراج می‌کند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *