حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در جریان حوادث پس از شهادت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، مورد بیمهریها و ناعدالتیهایی قرار گرفت، و یکی از راههای اعلام نارضایتی ایشان، پنهان ماندن محل دفنشان بود تا این امر برای نسلهای بعد به عنوان پیامی از مظلومیت اهلبیت (علیهمالسلام) باقی بماند.
دلیل اصلی مخفی بودن محل دفن
علت مخفی بودن و اختلافنظر در مورد محل قبر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) آن است که، بانوی دو جهان به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وصیت فرمودند که مرا شبانه دفن کن تا ابوبکر و عمر و پیروان آن دو نفر در تشییع جنازۀ من حاضر نشوند و بر من نماز نخوانند.
علامه مجلسی روایت میکند:
«حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در وصیتهای خود به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: بار دیگر به تو سفارش میکنم که هیچکدام از کسانی که به من ظلم کردند و حقم را گرفتند، اجازه ندارند بر جنازهام حاضر شوند. چراکه، آنان، دشمن من و دشمن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) هستند. همچنین اجازه نده هیچیک از آنها یا پیروانشان بر پیکر من نماز بخوانند. مرا شبانه به خاک بسپار، هنگامی که چشمها در خواب فرورفتهاند.»[۱]
ابنبابویه بنابر سندی معتبر روایت کرده است: «از حضرت صادق (علیهالسلام) پرسیدند: به چه دلیل، امیرالمؤمنين (علیهالسلام)، فاطمه (سلاماللهعلیها) را در شب دفن کرد؟ فرمود: برای آنکه فاطمه (سلاماللهعلیها) وصیت کرده بود که آن دو مرد اعرابی که هرگز ایمان به خدا و رسولش نیاورده بودند. یعنی ابوبکر و عمر بر او نماز نخوانند.»[۲]
بخاری، مسلم و بسیاری از عامۀ اهلسنت از عایشه نقل نمودهاند:
« فاطمه، از ابوبکر ناراضی بود و تا پایان عمر از او دلخور باقی ماند، و با او سخن نگفت. هنگامی که از دنیا رفت، همسرش، علی شبانه او را به خاک سپرد و ابوبکر از این موضوع مطلع شد، میخواست در مراسم تشییع و نماز حاضر شود، اما علی، خود بر پیکر فاطمه نماز خواند.»[۳]
ابن ابیالحدید معتزلی مینویسد:
« به نظر من، درست این است که، فاطمه درحالی از دنیا رفت که از ابوبکر و عمر خشمگین بود و وصیت کرد که این دو بر جنازۀ او نماز نخوانند...»[۴]
واقدی روایت میکند: «برای ما مسلم شده است که علی شبانه، فاطمه را به خاک سپرد، عباس و فضل همراه او بودند و بر پیکر فاطمه نماز خواند، بدون اینکه کسی را آگاه سازد.»
با دقت در منابع روایی و تاریخی شیعه و اهلسنت مشخص میشود که نشان دقیق و مشخصی بعد از شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از مزارشان بیان نشده است و دربارۀ محل دفن حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) روایتهای گوناگونی وجود دارد.
نظريۀ اول؛ دفن در خانهاش
بعضی گفتهاند: «محل دفن و مضجع شریف صدیقه کبری خانهاش میباشد.»
احمد بن ابینصر بزنطی گوید:
«از امام رضا (علیهالسلام) سؤال کردم که فاطمه دختر، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) کجا دفن شده است؟ فرمود: شخصی همین موضوع را در مجلسی که عیسی بن موسی نیز حاضر بود از امام جعفر صادق (علیهالسلام) سؤال نمود، عیسی در پاسخ وی گفت: فاطمه (سلاماللهعلیها) در بقیع دفن شده است.
شخص سؤال کننده به امام صادق (علیهالسلام) عرض نمود: خدا شما را به سلامت دارد من با عیسی بن موسی چه کار دارم. شما نظر پدرانتان را برای من بفرمایید؟
حضرت فرمود: در خانهاش دفن شده است.»[۵]
در روایت دیگری، بزنطی نقل میکند: «از امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)، از محل قبر فاطمه (سلاماللهعلیها) سؤال نمودند، فرمود: در خانهاش به خاک سپرده شد و هنگامی که بنیامیه مسجد را توسعه دادند قبر آن حضرت در مسجد واقع شد.»[۶]
علامه مجلسی در شرح این حدیث میفرماید: « درست این است که بگوییم آن حضرت در خانۀ خودش به خاک سپرده شدند، همانطور که روایتهای معتبر به این موضوع اشاره دارند.»[۷]
شیخ صدوق میفرماید: «به عقیدۀ من روایت بزنطی در مورد محل دفن حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) صحیح است.»[۸]
شیخ حر عاملی نیز همین نظریه را پذیرفته و روایاتی که محل دفن آن حضرت را بین قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و منبر آن حضرت و یا در بقیع معرفی نمودهاند حمل بر تقیه (پنهان داشتن عقیده یا انجام دادن کاری برخلاف عقیدۀ قلبی، در برابر مخالفان) نموده است چون با نظریۀ عامۀ (اهلسنت) موافق است.[۹]
نظريۀ دوم؛ دفن در روضۀ رضوان
بعضی گفتهاند: «حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در روضۀ رضوان دفن شدهاند؛ مکانی که میان قبر مطهر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و منبر ایشان قرار دارد.»
امام صادق (علیهالسلام) نقل میفرمایند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند:
«بین قبر و منبر من باغی از باغهای بهشت است و منبر من بر دری از درهای بهشت قرار دارد.»
سپس امام صادق (علیهالسلام) بیان فرمودند:
«زیرا قبر فاطمه (سلاماللهعلیها) بین قبر و منبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قرار دارد و قبر شریف زهرا (سلاماللهعلیها) باغی از باغهای بهشت است.»[۱۰]
ابوجعفر طبری امامی از محمد بن همام نقل میکند:
«.... امیرمؤمنان (علیهالسلام) آن مظلومه را غسل داد، درحالیکه، غیر از حسن و حسین و زینب و امكلثوم (علیهمالسلام) و فضه، خادمه و اسماء بنت عُمیس، شخص دیگری حضور نداشت.
آنگاه، پیکر بانو را شبانه با حضرت حسن و حسین (علیهماالسلام)، بهسمت بقیع برد و بر بدن رنجور آن مظلومه نماز خواند و هیچکس را از شهادت آن حضرت با خبر ننمود و احدی از مردم بر پیکر آن حضرت نماز نخواند.
جز آن گروهی که پیشتر اشاره شد و او را در روضۀ رضوان به خاک سپردند و نشانههای قبر او را از میان بردند و شب را در بقیع به صبح رساندند، پس از دفن پیکر حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها)، در بقیع چهل قبر تازه کندند.
هنگامی که مسلمانان از شهادت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) با خبر شدند، به بقیع آمدند و با چهل قبر تازه مواجه شدند، و نتوانستند قبر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را از میان آن چهل قبر تشخیص دهند. پس مردم شیون نمودند و یکدیگر را سرزنش کردند و گفتند:
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) تنها یک دختر از خود در میان شما به یادگار گذاشت. او از دنیا رفت، اما شما نه در وفاتش حاضر بودید، نه بر او نماز خواندید، و حتی قبرش را نمیشناسید.
پس گروهی از بزرگان گفتند: عدهای از زنان مسلمان را بیاورید تا این قبرها را نبش کنند، پیکر فاطمه (سلاماللهعلیها) را پیدا کنند، بر او نماز بخوانیم و سپس قبرش را زیارت کنیم.
این خبر به امیرمؤمنان (علیهالسلام) رسید، آن حضرت غضبناک، درحالیکه، چشمانش سرخ شده بود و رگهای گردنش ازشدت غضب پر از خون بود و قبای زردی را که در جنگ های سخت میپوشید به تن کرده بود و بر شمشیر خود ذوالفقار تکیه داشت تا وارد بقیع شد.
یک نفر جلوتر سراغ مردم رفت و گفت: این علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است، همانطور که میبینید، میآید و به خدا قسم، اگر سنگی از این قبرها حرکت داده شود شمشیر خواهد کشید و همۀ شما را تا نفر آخر خواهد کشت.
عمر همراه یارانش جلو رفت و گفت: تو را چه میشود ای ابا الحسن! به خدا قسم، حتماً قبر او را میشکافیم و بر جنازهاش نماز میخوانیم.
امیرالمؤمنين (علیهالسلام) گوشۀ لباس عمر را گرفت و او را بلند کرد و بر زمین زد و فرمود: ای پسر کنیز سیاه! حق خودم (یعنی مقام خلافت) را رها کردم که مردم از دین برنگردند. اما در مورد قبر فاطمه، قسم به آن خدایی که جان علی به دست اوست اگر تو و یارانت دراینباره، کوچکترین اقدامی کنید حتماً زمین را از خون پلیدتان سیراب میکنم، پس اگر میخواهی اقدام کن ای عمر.
ابوبکر جلو آمد، گفت: ای ابالحسن، بحق رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و به حق آنکه بالای عرش است او را رها کن، که ما آنچه تو دوست نداشته باشی انجام نمیدهیم.
راوی گفت: پس امیرالمؤمنين (علیهالسلام) عمر را رها کرد و مردم متفرق شدند و دیگر برنگشتند و از تصمیمی که داشتند منصرف شدند.»[۱۱]
شیخ ابوالفتوح رازی در رسالۀ حُسنیه (بانویی که از شاگردان امام صادق (عليهالسلام) بود) از زبان این بانو در حضور هارون الرشيد چنین میگوید:
«... و او را میان قبر پیامبر خاتم و منبر ایشان به خاک سپردند، به حکم حدیث؛ مَا بَيْنَ قَبْرِي وَمَنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ؛ ميان قبر و منبر من، باغى از باغهاى بهشت است...»[۱۲]
شیخ مفید مینویسد: «پس از زیارت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در کنار روضۀ رضوان بایست و فاطمه (سلاماللهعلیها) را زیارت کن زیرا او در این مکان به خاک سپرده شده است.»[۱۳]
نظريۀ سوم؛ دفن در قبرستان بقیع
برخی معتقدند که قبر مطهر حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در قبرستان بقیع نزدیک به قبور منور ائمه بقیع میباشد.
ابنعباس روایت کرده است:
«زمانی که خواستند، آن حضرت را دفن کنند، از تکهای از زمین بقیع ندا رسید: بهسوی من بیایید که تربت او را از من برداشتهاند. وقتی نگاه کردند، قبر آمادهای دیدند پس پیکر آن مظلومه را کنار آن قبر گذاشتند، امیرالمؤمنين (علیهالسلام) از کنار قبر ندا داد: ای زمین امانت خود را که دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است به تو سپردم.
پس از زمین صدایی آمد که، یا علی، من از تو به او مهربانترم، برگرد و آزرده خاطر مباش. وقتی حضرت خواست برگردد، قبر مبارک پُر شد، و زمین همسطح گردید و از نظرها پنهان شد، بهگونهای که دیگر کسی ندانست محل آن کجاست تا روز قیامت.»[۱۴]
على بن عيسى اربلی روایت میکند:
«امیرالمؤمنين (علیهالسلام) فرمود: ای اسماء! فاطمه (سلاماللهعلیها) را غسل بده، حنوط کن، کفن بپوشان.[۱۵]
زمانی که غسل و کفن فاطمه (سلاماللهعلیها) خاتمه یافت، بر پیکر پاک و رنج کشیدهاش نماز خواندند و شبانه او را در بقیع دفن نمودند. شهادت آن بانوی گرانقدر در هنگام عصر رخ داد.»
سمهودی[۱۶] در طی هفت صفحه به اختلافنظرها و دیدگاههای متفاوت اهلسنت دربارۀ محل دفن حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) پرداخته و آنها را بررسی کرده است.
در نهایت به این نتیجه رسیده است که برترین و معتبرترین نظر این است که قبر حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در بقیع قرار دارد.[۱۷]
منابع
[۱] جلاء العیون، ص ۲۷۰ به نقل از روضة الواعظین: ج۱ ص ۱۵۱.
[۲] جلاء العیون، ص۲۷۶ به نقل از علل الشرائع: ج ۱ ص ۱۸۵.
[۳] صحیح بخاری، ج ۵، ص ۸۲؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۵۴؛ شرح نهج البلاغه ابن ابیالحديد، ج ۱۶، ص ۲۱۷-۲۱۸. برای اطلاع از سایر مصادر مخالفین رجوع شود به الغدیر، ج ۷، ص ۲۲۷، شرح احقاق الحق، ج ۱۰، ص ۴۷۸ - ۴۸۱؛ فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج۳، ص ۱۵۶.
[۴] شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۵۰؛ حلمي در السيرة الحلبية، ج ۳، ص ۴۸۷.
[۵] قرب الاسناد، من ٣۶۷، ح١٣١۴؛ بحار الانوار، ج۹۷، ص ١٩٢؛ مستدرک الوسائل، ج ۱، ص۲۱۱، ح۳.
[۶] تهذيب، ج ۳، من ۲۵۵؛ کافی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ من لا يحضره الفقیه، ج ۱، ص ٢٢٩؛ عيون اخبار رضا، ج۱۱، ص ٣١١؛ معاني الاخبار، ص ۲۶۸؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج ۳، ص ۳۶۵.
[۷] بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۱۸۸، جلاء العیون، ص۲۷۳.
[۸] معانی الاخبار، ص ۲۶۸.
[۹] وسائل الشيعه، ج ١۴، ص ۳۷۰؛ هداية الأمة، ج۵، ص۴۶۳.
[۱۰] معانی الاخبار، ص ۲۶۷.
[۱۱] دلائل الامامه، ص ۱۳۶-۱۳۷؛ بحار الانوار، ج۴۳ ص ۱۷۱-۱۷۲.
[۱۲] رساله حسنیه چاپ سنگی.
[۱۳] مقنعه، ص ۴۵۹.
[۱۴] بحار الانوار، ج۴۳، ص ۲۱۵، جلاء العيون: ص۲۷۹؛ شرح احقاق الحق، ج ۱۰، ص ۴۵۳- ۴۵۴، به نقل از موده القربی: ص ۱۳۱ ط لاهور.
[۱۵] كشف الغمة فی معرفة الائمه؛ ج۱، ص ۵۰۱؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص ۱۸۷.
[۱۶] نورالدين على بن احمد سمهودی (م ۹۱۱ هـ.ق) از مخالفین شیعه است.
[۱۷] وفاء الوفا، ص ٩٠٨.




