این صلح با شرایط خاصی همراه بود که از سوی امام حسن علیهالسلام به معاویه تحمیل شد. این واقعه نه تنها نشاندهندهی سیاستمداری امام حسن علیهالسلام بود، بلکه تأثیرات عمیقی بر روند تاریخ اسلام گذاشت. [۱]
یکی از شروط این صلحنامه این بود:
«بدعت ناسزاگویى و اهانت نسبت به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام جز به نیکى یاد نشود.»
چرا امام حسن علیهالسلام چنین شرطی در صلحنامه گذاشت؟
سب و ناسزا گفتن به امیرالمؤمنین علیهالسلام توسط معاویه بنابیسفیان بنا نهاده شد. حکمرانان و پیروان بنیامیه در منابر رسمی حکومتی به لعن و ناسزا گفتن به امیرالمؤمنین علیهالسلام میپرداختند.
یکی از شروط امام حسن علیهالسلام در صلح با معاویه این بود که علیبنابیطالب علیهالسلام سب و در قنوت نماز نفرین نشود.[۲]
فرمان عمومی برای ممنوعیت نقل فضایل امیرالمؤمنین علیهالسلام، ممنوعیت روایت کردن از وی، ممنوعیت یاد کردن از او به نیکی و ممنوعیت نامگذاری فرزندان به نام علی، از دیگر اقداماتی است که دشمنان او به اجرا گذاشتهاند.[۳]
تاریخچه توهین به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
پس از قتل عثمان طرفداران وی برای سرپیچی از بیعت با امیرالمؤمنین علیهالسلام، او را عامل قتل عثمان جلوه میدادند. معاویه نیز برای حفظ این تقابل، دستور داد امیرالمؤمنین علیهالسلام را سب و لعن کنند.[۴]
زمخشری در ربیع الابرار مینویسد: «در زمان بنی امیه بر روی ۷۰ هزار منبر به پیروی از سنتی که معاویه بنا نهاده بود امیرالمؤمنین علیهالسلام لعن میشد.»[۵]
چه کسی این عمل زشت را ممنوع کرد؟
سب امیرالمؤمنین علیهالسلام حدود شصت سال تا زمان خلافت عمربنعبدالعزیز جریان داشت و او هشتمین خلیفه اموی بود و پس از آنکه به خلافت رسید به تمام والیان خویش دستور داد این عمل را ترک کنند. شیوه حکومتی وی با دیگر خلفای بنیامیه متفاوت بود.
ابن خلدون، مورخ قرن هشتم نقل کرده:
«بنیامیه پیوسته امیرالمؤمنین علیهالسلام را لعن میکردند، تا اینکه عمربنعبدالعزیز به همه مناطق اسلامی نامه نوشت و دستور توقف آن را صادر کرد.»[۶]
اما آنگونه که برخی محققان معاصر معتقدند، این امر در زمان عمربنعبدالعزیز یک توقف کوتاه داشته و دوباره از سر گرفته شده است.[۷]
براساس روایتی از امسلمه، پیامبرصلیاللهعلیهوآله ناسزا گفتن به امیرالمؤمنین علیهالسلام را همچون ناسزا گفتن به خود و در نسخههایی دیگر، همسان با ناسزا گفتن به خداوند دانسته شده است.[۸]
منابع
- تاریخ الطبری، جلد ۵، صفحه ۱۶۰
- طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۰۶.
- محمدی ریشهری، دانشنامه امیر المؤمنین، ۱۴۲۸ق، ص۴۷۵-۴۸۳.
- جمشیدیها و دیگران، «پروپاگاندای بنی امیه علیه خاندان پیامبر (ص)»، ص۱۵ـ۱۸؛ کوثری، «بررسی ریشههای تاریخی ناصبیگری»، ص۹۶ـ۱۰۰.
- زمخشری، ربیع الابرار، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۸۶.
- بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۹۴.
- ولهاوزن، تاریخ الدوله العربیه، ۲۰۰۸م، ص۲۹۹.
- سید بن طاووس، بناء المقالة الفاطمیة، ۱۴۱۱ق، ص۲۱۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۷ق، ج۴۲، ص۵۳۳.