نهی دشنام امیرالمؤمنین

نهی از دشنام به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یکی از شروط صلح امام حسن (علیه‌السلام)

صلح امام حسن (علیه‌السلام) با معاویه‌ بن‌ ابی‌سفیان یکی از وقایع مهم تاریخ اسلام است که در سال 40 یا 41 هجری قمری رخ داد.

این صلح با شرایط خاصی همراه بود که از سوی امام حسن (علیه‌السلام) به معاویه تحمیل شد. این واقعه نه‌تنها نشان‌دهنده‌ی سیاست‌مداری امام حسن (علیه‌السلام) بود، بلکه تأثیرات عمیقی بر روند تاریخ اسلام گذاشت. [۱]

 

یکی از شروط این صلح‌نامه این بود:

«بدعت ناسزاگویى و اهانت نسبت به امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) جز به نیکى یاد نشود.»

 

چرا امام حسن (علیه‌السلام) چنین شرطی در صلح‌نامه گذاشت؟

 

سب و ناسزا گفتن به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) توسط معاویه بن‌ ابی‌سفیان بنا نهاده شد. حکمرانان و پیروان بنی‌امیه در منابر رسمی حکومتی به لعن و ناسزا گفتن به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌پرداختند.
یکی از شروط امام حسن (علیه‌السلام) در صلح با معاویه این بود که علی‌ بن‌ ابی‌طالب (علیه‌السلام) سب و در قنوت نماز نفرین نشود.[۲]
فرمان عمومی برای ممنوعیت نقل فضایل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، ممنوعیت روایت کردن از وی، ممنوعیت یاد کردن از او به نیکی و ممنوعیت نام‌گذاری فرزندان به نام علی، از دیگر اقداماتی است که دشمنان او به اجرا گذاشته‌اند.[۳]

 

تاریخچۀ توهین به امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)

 

پس از قتل عثمان طرفداران وی برای سرپیچی از بیعت با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، او را عامل قتل عثمان جلوه می‌دادند. معاویه نیز برای حفظ این تقابل، دستور داد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را سب و لعن کنند.[۴]

زمخشری در ربیع الابرار می‌نویسد: «در زمان بنی‌امیه بر روی ۷۰هزارمنبر به پیروی از سنتی که معاویه بنا نهاده بود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) لعن می‌شد.»[۵]

چه کسی این عمل زشت را ممنوع کرد؟

سب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) حدود شصت سال تا زمان خلافت عمر بن‌ عبدالعزیز جریان داشت و او هشتمین خلیفۀ اموی بود و پس از آنکه به خلافت رسید به تمام والیان خویش دستور داد این عمل را ترک کنند. شیوۀ حکومتی وی با دیگر خلفای بنی‌امیه متفاوت بود.

ابن خلدون، مورخ قرن هشتم نقل کرده:

«بنی‌امیه پیوسته امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را لعن می‌کردند، تا اینکه عمر بن‌ عبدالعزیز به همۀ مناطق اسلامی نامه نوشت و دستور توقف آن را صادر کرد.»[۶]

اما آن‌گونه که برخی محققان معاصر معتقدند، این امر در زمان عمر بن‌ عبدالعزیز یک توقف کوتاه داشته و دوباره از سر گرفته شده است.[۷]

براساس روایتی از ام‌سلمه، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) ناسزا گفتن به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را همچون ناسزا گفتن به خود و در نسخه‌هایی دیگر، همسان با ناسزا گفتن به خداوند دانسته‌اند.[۸]

 

 

منابع

  1. تاریخ الطبری، جلد ۵، صفحه ۱۶۰
  2. طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۰۶.
  3. محمدی ری‌شهری، دانش‌نامۀ امیر المؤمنین، ۱۴۲۸ق، ص۴۷۵-۴۸۳.
  4. جمشیدی‌ها و دیگران، «پروپاگاندای بنی امیه علیه خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌)»،‌ ص۱۵ـ۱۸؛ کوثری، «بررسی ریشه‌های تاریخی ناصبی‌گری»، ص۹۶ـ۱۰۰.
  5. زمخشری، ربیع الابرار، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۸۶.
  6. بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۹۴.
  7. ولهاوزن، تاریخ الدوله العربیه، ۲۰۰۸م، ص۲۹۹.
  8. سید بن طاووس، بناء المقالة الفاطمیة، ۱۴۱۱ق، ص۲۱۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۷ق، ج۴۲، ص۵۳۳.

 

مطالب بیشتر

یک پاسخ

  1. صلی الله علیک یا امیر المؤمنین یا علی بن ابیطالب
    اللهم العن قتلة امیر المؤمنین
    اللهم عجل لولیک الفرج
    اللهم العن الجبت و الطاغوت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *