در روز دهم ربیعالاول معاویه در سال ۴۱ هجری خود را به خلافت نشاند و از مردم بیعت گرفت و او اولین خلیفه بنی امیه بعد از عثمان بود.
ابن ابى الحديد گويد: «ابن ديزيل از عبدالله بن عمر، از زيد بن حباب، از علاء بن جرير عنبرى، از حكم بن عمير ثمالى كه مادرش دختر ابوسفيان است نقل مى كند كه پيامبر صلىاللهعليهوآله روزى به ياران خود روى كرد و فرمود:
اى ابوبكر، چون خليفه شوى و اگر اين كار صورت گيرد چه مى كنى؟
گفت: اميدوارم اين كار هرگز صورت نپذيرد!
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: اى عمر، اگر تو خليفه شوى چه مى كنى؟
گفت: اى كاش، سنگسار شوم كه در آن صورت گرفتار شر خواهم بود.
فرمود:اى عثمان، اگر تو خليفه شوى چه مى كنى؟
عثمان گفت: خود مى خورم و مى خورانم و اموال را تقسيم مى كنم و ستم نمى كنم!
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: يا على، اگر تو خليفه شوى چگونه رفتار خواهى كرد؟
گفت: به اندازه روزى و قوت خود مى خورم و از قبيله (مسلمانان) حمايت مى كنم و يک خرما را هم تقسيم مى كنم ونواميس را پوشيده مى دارم.
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: هر آينه جملگى شما به زودى والى مى شويد و به زودى خداوند اعمال شما را خواهد ديد.
سپس فرمود: معاويه؛ تو هنگامى كه خليفه شوى چه خواهى كرد؟
گفت: خدا و رسولش داناترند!
فرمود: تو اساس و رأس همه ويرانى ها و كليد ستم هاى گسسته و پيوسته هستى. كار زشت را نيكو و كار نيكو را زشت مى شمارى، آنچنان كه كودك در آن بزرگ، و بزرگ در آن سالخورده مى شود. مدّت تو اندك ولى ستم تو بزرگ خواهد بود!»
شخصیت شناسی معاویه در کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره معاویه فرمود:
«زود باشد كه بر شما بعد از من مردى گشاده گلو و برآمده شكم غالب شود كه هر چه يابد بخورد، و هر چه را نيابد طلب نمايد؛ پس او را بكشيد و هرگز او را نمى كشيد.
بدانيد كه زود باشد آن مرد شما را به دشنام دادن به من و بيزار شدن از من امر كند.
اما سب كردن و دشنام دادن را اجازه مى دهم.
زيرا آن دشنام براى من پاكيزگى و براى شما نجات است، و اما برائت و بيزارى از من مجوئيد، زيرا كه من بر فطرت (توحيد و اسلام) متولد شده ام، (اين جمله اشاره به آن است كه ابوين آن حضرت مؤمن بوده اند) و به ايمان و هجرت با آن حضرت پيشى گرفته ام.»
منظور اميرالمؤمنين علیهالسلام از مرد پرخور، معاويه است چنانچه ابن ابى الحديد در «شرح نهج البلاغه -چاپ مصر- ۳۳۵/۱» گويد:
«مراد، معاويه پرخور است كه در تاريخ به پرخورى معروف است،«وكان يأكل في اليوم سبع أكلات»
چنانچه زمخشرى در ربيع الأبرار گفته است: «روزى هفت مرتبه غذا مى خورد و هر مرتبه آنقدر مى خورد كه كنار سفره دراز مى شد، صدا مى زد: “يا غلام؛ ارفع، فواللَّه ما شبعت ولكن مللت؛ غلام، بيا سفره را بردار به خدا قسم سير نشدم ولى خسته شدم.”»
آن ملعون از جلمه اشخاصى بود كه مرض «جوع الكلاب» داشت. در طب قديم بيانى دارد كه در معده چنين شخصى حرارتى پيدا مى شود كه هر چه غذا از مرى وارد معده گردد، مبدّل به بخار گرديده نفع و ضرر او معلوم نگردد.
پرخورى او ضرب المثل اعراب گرديد. هر آدم پرخورى را به او مثل مى زدند. يكى از شعراء رفيق پرخور خود را هجو شيرينى نموده و گفته:
«وصاحب لي بطنه كالهاوية كأنّ في أمعائه معاوية
رفيق و يار مصاحبى دارم كه شكم او مثل هاويه است، مثل آنكه در امعاء و روده هاى او معاويه قرار گرفته.»
هاويه، اسم يكى از طبقات جهنم است، چون جهنم از قبول كفار سيرى ندارد، چنانچه در قرآن فرمايد: «به جهنّم گفته شود: «هَلِ امْتَلَأْتِ فَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزيدٍ» (سوره ق، آيه۳۰)
«آيا سير شدى؟ گويد: آيا باز زيادى هست؟»
اشاره به آنكه هرگز از قبول كفّار سير نخواهم شد.
منابع
– اعجاز پيامبر اعظم صلّى الله عليه وآله وسلّم در پيشگويى از حوادث آينده- ۳۷۲
– معاویه ج ۱ ص ۲۶۴