حضرت زهرا سلاماللهعلیه با یادآوری پیمان آنها با پیامبر صلیاللهعلیهوآله مبنی بر حمایت از اهل بیت علیهاالسلام از آنها درخواست می کردند که به یاری حق بشتابند و از غصب خلافت توسط دیگران جلوگیری کنند.
شیخ مفید می نویسد: «امیرالمؤمنین علیهالسلام، حضرت فاطمه سلاماللهعلیه را بر مرکبی سوار می کرد و چهل روز آن حضرت را بر در خانه مهاجران و انصار می برد.
حتی امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام را نیز همراهش بودند.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیه خطاب به آنان می فرمود:
«ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید.من دختر پیامبر شما هستم.
شما در روزی که با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بیعت کردید، متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ می کنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حال به بیعتتان با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عمل نمایید.»
اما هیچ کدام از آنان او را یاری نکرد و پاسخ او را نداد و یاری اش نکرد.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیه برای در خواست یاری نزد معاذ بن جبل رفت.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیه به او فرمود:
«ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم و طلب یاری دارم تا به آنچه با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بیعت کردی، ذریه اش را یاری نمایی!
و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی!
اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است.»
معاذ گفت: «فَمَعِی غَیرِی؟»
آیا غیر از من کسی هست؟
حضرت فاطمه سلاماللهعلیه فرمود:
«لاَ! مَا أَجَابَنِی أَحَدٌ!»
«نه! کسی مرا اجابت نکرد.»
معاذ گفت: «فَأَینَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِک؟ مَا یبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِی أَنَا وَحْدِی!»
« من کجا توان یاری شما را دارم؟ من به تنهایی نمی توانم شما را یاری بدهم!»
حضرت فاطمه سلاماللهعلیه فرمود:
«وَ اَللَّهِ لاَ أُکلِّمُک کلِمَةً حَتَّی أَجْتَمِعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صلیاللهعلیهوآله ثُمَّ اِنْصَرَفَتْ
به خدا قسم! کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله جمع شویم.»
سپس حضرت فاطمه سلاماللهعلیه از نزد معاذ رفت.
امیرالمؤمنین علیهالسلام با این کار حجت را با همه تمام کرد.
حتی امیرالمؤمنین علیهالسلام بعدها در جملهای فرمودند: « به خدا قسم! من از جنگ با شما از جان خود نمیترسم، ولی اگر چهل نفر یاور داشتم، حق خود را از شما میستاندم.»
منابع
- الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳
- الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳