بیعت با ابوبکر در سقیفه چگونه شکل گرفت؟
به دنبال اطلاع عمومی مسلمانان مدینه از شهادت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در حالی که حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و برخی دیگر از صحابه مشغول تدارک مراسم تدفین ایشان بودند، عدهای از انصار با نادیده گرفتن واقعۀ غدیرخم و وصیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، دربارۀ مسئلۀ جانشینی رسول خدا، در سقیفۀ بنیساعده گرد آمدند. مطابق منابع تاریخی در آغاز این جلسه سعد بن عباده، بزرگ قبیلۀ خزرج به خاطر شدت بیماری به واسطۀ فرزندش با جمعیت سخن گفت. وی با ذکر دلایلی جانشینی پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) را حق انصار دانست و آنان را به گرفتن ادارۀ امور دعوت نمود. حاضران سخنان وی را تأیید کرده و اعلام نمودند که سعد را بهعنوان حاکم بر خود انتخاب نموده و تأکید کردند که بر خلاف نظر وی کاری انجام ندهند.[۱] اما برخی از حاضران احتمال مخالفت مهاجران با این تصمیم را مطرح کردند و امکان عدم تسلیم آنان در برابر تصمیم این جمع را دادند. این احتمال پیشنهاد انتخاب امیری از انصار و امیری از مهاجران را در پی داشت.[۲]
گزارش این اجتماع و علت برپایی آن به ابوبکر بن ابیقحافه و عمر بن خطاب رسید و این دو به همراه ابوعبیده جراح به سقیفه رفتند. با ورود آنان به این جمع، ابوبکر با جلوگیری از سخنرانی عمر، ابتکار عمل را در دست گرفته و طی سخنانی به برتری مهاجران و اولویت قریش برای جانشینی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پرداخت.[۳] این سخنان با مخالفت و موافقت حاضران مواجه شده و برخی نیز به شایستگی حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و عدم بیعت با غیر از او اشاره کردند؛[۴] ولی در نهایت ابوبکر، عمر و ابوعبیده را بهعنوان افراد شایسته برای این مقام معرفی کرد. این دو تن طی سخنانی با پیشنهاد ابوبکر مخالفت کردند.[۵]
به گزارش تاریخ طبری (نوشته شده در ۳۰۳ق)، عمر بن خطاب درباره این لحظات گفته است: در این لحظه سروصدا و همهمۀ حاضران از هر طرف برخاست و سخنان نامفهوم از هر گوشه شنیده میشد، تا آنجا که ترسیدم اختلاف، موجب از هم گسیختگی شیرازۀ کار ما بشود. این بود که به ابوبکر گفتم: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم؛ اما پیش از آن که دست عمر در دست ابوبکر قرار بگیرد، بشیر بن سعد خزرجی از رقبای سعد بن عباده، پیشدستی کرده و دست به دست ابوبکر زد و با او بیعت کرد.[۶]
پس از این اتفاق، هجوم حاضران در سقیفه برای بیعت با ابوبکر آغاز شد.
انگیزۀ انصار از تجمع در سقیفه
برخی تحلیلگران تجمع انصار در سقیفه را زاییده ترس از آینده و سرنوشتشان پس از شهادت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میدانند؛ به ویژه که پس از فتح مکه از شکلگیری جبهۀ متحد قریش بهگونهای که موازنه را در آینده به ضرر آنها رقم زند، نگران بودند. طرفداران این نظریه احتمال اطلاع یافتن انصار از نقشهای طراحی شده توسط گروهی از مهاجران برای جانشینی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را نیز بیتأثیر نمیدانند.[۷]
بعضی دیگر اجتماع سقیفه را نتیجه این مسائل میدانند:
- انصار به واسطۀ فداکاریها و اهدای جان، مال و فرزندان خود در راه اسلام، این دین را مانند فرزند خود دانسته و برای حفظ آن کسی را شایستهتر و دلسوزتر از خود نمیدانستند.
- ترس انصار از انتقام قریش، به این علت که عمدۀ سران این قوم در جنگهای پیامبر با شمشیر انصار کشته شده بودند. علاوه بر این پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به آنان ظلم، جور و استبداد حاکمان را پس از خود وعده داده بود و انصار را در این موقعیت به صبر و تحمل دعوت کرده بود.
- احساس انصار مبنی بر اینکه قریش زیر بار سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دربارۀ حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نخواهند رفت.[۸]
- به نظر برخی دیگر، ابوبکر در مسجد خبر شهادت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را رسماً اعلام کرد و اجتماعی از عامۀ مردم مدینه اطرافش را گرفته و با او بیعت کردند. این جریان موجب شبههای در ذهن گروه انصار حاضر در مدینه مبنی بر جایز بودن تعیین خلیفهای از انصار، ایجاد کرد و در پی این تفکر اجتماع سقیفه واقع شد.[۹]
موضع حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مقابل واقعۀ سقیفه
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در همان روزهای نخستین که عاملان سقیفه سعی در اجبار وی به بیعت با ابوبکر داشتند در سخنانی خطاب به آنان گفت:
«من از شما به خلافت سزاوارترم، من با شما بیعت نخواهم کرد و شما سزاوارترید که با من بیعت کنید، شما خلافت را از انصار گرفتید، و به قرابت و نزدیکی با رسول خدا بر آنها احتجاج کردید و به آنها گفتید: چون ما به پیامبر نزدیکتریم و از اقربای او هستیم به خلافت سزاوارتر از شما هستیم، و آنها نیز روی همین اساس، پیشوایی و امامت را به شما دادند. من نیز با همان امتیاز و خصوصیت که شما بر انصار احتجاج کردهاید با شما احتجاج میکنم (یعنی همان قرابت و نزدیکی با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)) پس اگر از خدا میترسید با ما از در انصاف درآیید و همان را که انصار برای شما پذیرفتند شما نیز برای ما بپذیرید، و گرنه دانسته به ستم و ظلم دست زدهاید.»[۱۰]
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به مناسبتهای مختلف و در سخنان متعددی به ماجرای سقیفه اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) یادآوری نموده است. خطبۀ شقشقیه از خطبههایی است که وی در آن به این واقعه اشاره کرده است. وی در ابتدای این خطابه گفته است: «به خدا قسم، فرزند ابوقحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که علم دارد، من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سر چشمۀ من مانند سیل سرازیر میشود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمیرسند.»[۱۱]
واقعۀ سقیفه ریشه بسیاری از وقایع تاریخی
برخی از محققان، بسیاری از وقایع تاریخی پس از شهادت رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) را نتیجه واقعه سقیفه میدانند. برخی از این وقایع عبارتند از:
هجوم به خانه حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها): بنا به گزارشها طرفداران خلافت ابوبکر، پس از ماجرای سقیفه و خودداری برخی از صحابه از جمله حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از بیعت با ابوبکر، به خانۀ حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) هجوم بردند.[۱۲] حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در اثر جراحاتی که بر او در این ماجرا وارد شده بود به شهادت رسید.[۱۳]
مصادرۀ فدک: بعضی تحلیلگران تاریخ، معتقدند گرفتن فدک از حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) پس از سقیفه در جهت مبارزۀ اقتصادی با اهلبیت (علیهمالسلام) بوده است. این اقدام، هم پایههای حکومت ابوبکر را محکم میکرد و هم مانع خاندان رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) از مبارزه و مخالفت میشد.[۱۴]
واقعۀ عظیم کربلا: دیدِ جریانشناسانه در حوادث، ریشه حادثۀ عاشورا را در انحراف نخستین، در رهبری حکومت میبیند که در « سقیقۀ بنی ساعده » اتفاق افتاد. اگر جمعی از امت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، نیم قرن پس از شهادت رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) در کربلا فرزند پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را شهید کردند، زمینۀ آن در حوادث گذشته و غصب خلافت و تصدی آل ابوسفیان نسبت به حکومت اسلامی و کنار زدن ائمه از ولایت و رهبری بود . از این رو در زیارت عاشورا کسانی لعن میشوند که آغازگر ظلم بر اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و بنیانگذار ستم به ذریۀ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بودند، و نیز کسانی که به آن ستمِ نخست راضی شدند، همکاری یا سکوت کردند و زمینهساز آن بودند، و ائمه را از جایگاه اجتماعیسیاسیشان کنار زدند، تا آنجا که برای جنگ با عترت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، تمکین کردند. توطئۀ سقیفه، تلاشی از سوی شرک شکستخورده در جبهه های بدر و احد و حنین بود، تا دوباره به سیادت جاهلی خود برسند و سفیانیان کوشیدند انتقام کشتههای خود را از آل پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، از طریق سلطه یافتن بر خلافت و تار و مار کردن بنی هاشم و عترت رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) بگیرند.[۱۵]
به اعتقاد برخی تغییرِ مسیر جانشینی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در سقیفه موجب شد انتخاب خلیفه از هیچ قانونی پیروی نکند. از این رو خلیفه مسلمانان روزی در مشاجرۀ انصار و چند نفر از قریش، روزی با وصیت خلیفۀ اول، روزی با شورای ششنفره و روزی هم معاویه برای یزید بیعت گرفت. یزید نیز عامل واقعۀ کربلا گردید.
و اینگونه جامعه اسلامی به خاطر حقکشی در جریان میراث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، فرسنگها از اصل خویش بازماند.
منابع
[۱] ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲.
[۲] ابنقتیبه، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۲.
[۳] ابناثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، ج۲، ص۳۲۷.
[۴] ابناثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، ج۲، ص۳۲۵.
[۵] طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۶.
[۶] طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۶.
[۷] بیضون، رفتارشناسی امام علی(علیهالسلام)، ۱۳۷۹ش، ص۲۹-۳۰.
[۸] مظفر، السقیفة، ۱۴۱۵ق، ص۹۵-۹۷.
[۹] ابنکثیر، البدایه والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۲۶۵.
[۱۰] ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، مکتبه آیةالله المرعشی، ج۶، ص۱۱.
[۱۱] ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، مکتبه آیةالله المرعشی، ج۱، ص .
[۱۲] ابنعبدربه، العقد الفرید، دارالکتب العلمیة، ج۵، ص۱۵۱.
[۱۳] طبری امامی، دلائل الامامة، ۱۴۱۳ق.
[۱۴] عسکری، سقیفه: بررسی نحوه شکلگیری حکومت پس از رحلت پیامبر، ۱۳۸۷، ص۱۱۵.
[۱۵] داودی و رستمنژاد، عاشورا، ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ۱۳۸۸ش، ص۱۱۵-۱۲۶.




