این عمل نشاندهنده اهمیت والای ادای حقوق مردم در اسلام و سیره پیامبر صلیالله وعلیهوآله است.
پیامبر صلیالله وعلیهوآله در آخرین روزهاى بیماریش، در حالى که سرش را با پارچهاى بسته بود و امیرالمؤمنین على علیهالسلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند وارد مسجد شد و روى منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت: “مردم! وقت آن رسیده است که من از میان شما غایب شوم.
اگر به کسى وعدهاى دادهام آمادهام انجام دهم و هر کس طلبى از من دارد بگوید تا بپردازم.”
در این موقع مردى برخاست و عرض کرد: “چندى قبل به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغى به من کمک کنید.”
پیامبر صلیالله وعلیهوآله فورا به فضل دستور داد که مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت.
سپس روز جمعه سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن کرد و در طى سخنان خود فرمود: “هر کسى حقى بر گردن من دارد برخیزد و اظهار کند، زیرا قصاص در این جهان آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.”
در این موقع، «سواده بن قیس» برخاست و گفت: “موقع بازگشت از نبرد «طائف» در حالى که بر شترى سوار بودید، تازیانه خود را بلند کردید که بر مرکب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شکم من اصابت کرد. من اکنون آماده گرفتن قصاصم.”
پیامبر صلیالله وعلیهوآله دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند. سپس پیراهن خود را بالا زد تا «سواده» قصاص کند.
یاران رسول خدا صلیالله وعلیهوآله با دلى پرغم و دیدگانى اشک بار و گردنهایى کشیده و نالههایى جانگداز منتظرند که جریان به کجا خاتمه مىپذیرد.
آیا «سواده» واقعا از در قصاص وارد مىشود؟ ناگهان دیدند سواده بىاختیار سینه پیامبر صلیالله وعلیهوآله را مىبوسد.
در این لحظه، پیامبر صلیالله وعلیهوآله او را دعا کرده، گفت: خدایا! از «سواده» بگذر، همان طور که او از پیامبر صلیالله وعلیهوآله درگذشت.
منابع
مناقب آل ابى طالب، ج ١ ، ص ١۶۴