این نامه عمدتاً به این نکته اشاره دارد که مقامات و منصب ها در حکومت اسلامى وسیله آب و نان افراد نیست بلکه امانتهاى الهى است که باید به دقت از آن مراقبت کنند.
متن نامه به شرح زیر است:
«اين فرماندارى، براى تو وسيله آب و نان نيست؛ بلکه امانتى است بر گردنت و (بدان) تو ازسوى مافوق خود تحت مراقبت هستى. هرگز حق ندارى درباره رعيّت، استبداد به خرج دهى و حق ندارى در کارهاى مهم و خطير بدون اطمينان وارد شوى. در دست تو بخشى از اموال خداوند عزّوجلّ است و تو يکى از خزانه داران او هستى، بايد آن را حفظ کنى تا به دست من برسانى، اميد است من رئيس بدى براى تو نباشم، والسلام.»
«مخالفان را (کسانى که فرمان تو را در مقابله با لشکريان طلحه و زبير پذيرا نيستند) نصيحت کن، اگر به سايه اطاعت بازگردند (و تسليم فرمان تو شوند) اين همان چيزى است که ما دوست داريم (و از آن ها مى خواهيم) و اگر حوادث، آنان را به سوى اختلاف و عصيان کشاند به کمک کسانى که از تو اطاعت مى کنند با کسانى که تو را نافرمانى مى کنند پيکار کن و با کسانى که مطيع اند از کسانى که سستى مى ورزند خود را بى نياز ساز؛ زيرا سست عنصران و کسانى که از جنگ با دشمن کراهت دارند غيبت شان بهتر از حضورشان است و قعود آن ها از جنگ، از قيامشان کارسازتر است!»
منبع: نامه پنجم از نهج البلاغه