مهم‌ترین سفارش‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام به فرزندش امام حسن علیه‌السلام

مهم‌ترین سفارش‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام به فرزندش امام حسن علیه‌السلام

حسن بن علی علیه‌السلام نه تنها فرزند امیرالمؤمنین علیه‌السلام، بلکه بازوی نیرومند و مسئولی امین و با تجربه، سربازی عاشق و فداکار برای امیرمومنان علیه‌السلام به حساب می‏ آمد.

امام حسن علیه‌السلام بعد از شهادت امیرالمؤمنان علیه‌السلام به مدت ده سال عهده دار مقام امامت بودند و در هفتم صفر سال پنجاه هجری در سن ۴۷ سالگی به دستور معاویه بن ابی سفیان و به دست جعده دختر اَشْعَثِ بنِ قِیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید.

به همین مناسبت بخش هایی از نامه امیرمومنان علیه‌السلام به فرزندش امام حسن عليه‌السلام در سال ۳۸ هجرى زمانی که در راه بازگشت از جنگ صفين در سرزمين «حاضرين» نوشته بود مرور می کنیم:

توجه به حوادث روزگار:

 

از پدری سفر در پیش و چیرگی روزگار هموار کرده بر خویش، که زندگی را سپری کرده است و به گردش دوران تن داده است و نکوهنده ی دنیاست و نشسته در خانه ی مردگان و فردا رونده از آن، به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نیاید و رونده ی راهی است که به نیستی درآید؛

فرزندی که بیماری ها را نشانه است و در گرو گذشت زمانه؛ تیر مصیبت ها بدو روان است و او بنده ی دنیا؛ سوداگر فریب است و وام دار فنا؛ گرفتار مرگ است و هم سوگند اندوه ها و هم نشین غم ها و آماج آسیب ها و به خاک افتاده ی شهوت ها و جانشین مردگان.

خودسازى با یاد خدا

پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش مى‌‌‏‌کنم که پیوسته در فرمان او باشى، و دلت را با یاد خدا زنده کنى. فرزندم، دلت را با اندرز نیکو زنده کن؛ هواى نفس را با بى‌‌اعتنایى به حرام بمیران؛ جان را با یقین نیرومند کن، و با نور حکمت روشنایى بخش.

 

مطالعه تاریخ

پسرم درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکرده‌‏ام، امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آن‌جا که گویا یکى از آنان شده‌‌‏ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده‌‏ام، پس قسمت‌‌‏هاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زیان‌‌بارش شناسایى کردم، سپس از هر چیزى مهم و ارزش‌مند آن‌را، و از هر حادثه‌‌‏اى، زیبا و شیرین آن‌را براى تو برگزیدم…

در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانى نمى‌‏‌گذرد که تو هم یکى از آنانى، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش.

 

معیارهاى روابط اجتماعى

اى پسرم نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که براى خود دوست دارى براى دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که براى خود نمى‏‌پسندى، براى دیگران مپسند، ستم روا مدار، آن‌گونه که دوست ندارى به تو ستم شود، نیکوکار باش، آن‌گونه که دوست دارى به تو نیکى کنند، و آنچه را که براى دیگران زشت مى‏‌دارى براى خود نیز زشت بشمار، و چیزى را براى مردم رضایت ده که براى خود مى‏‌پسندى، آنچه نمى‌‏دانى نگو، گر چه آنچه را مى‌‏دانى اندک است، آنچه را دوست ندارى به تو نسبت دهند، در باره دیگران مگو، بدان‌که خود بزرگ بینى و غرور، مخالف راستى، و آفت عقل است.

 

شناخت دنیا پرستان

همانا دنیا پرستان چونان سگ‌‏هاى درنده، عو عو کنان، براى دریدن صید در شتابند، برخى به برخى دیگر هجوم آورند، و نیرومندشان، ناتوان را مى‌‏خورد، و بزرگ‌‏ترها کوچک‌‏ترها را. و یا چونان شترانى هستند که برخى از آنها پاى بسته، و برخى دیگر در بیابان رها شده که راه گم کرده و در جاده‌‏هاى نامعلومى در حرکت‌اند، و در وادى پر از آفت‌‏ها، و در شنزارى که حرکت با کندى صورت مى‏‌گیرد گرفتارند، نه چوپانى دارند که به کارشان برسد، و نه چراننده‏‌اى که به چراگاهشان ببرد.

دنیا آنها را به راه کورى کشاند. و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند، در بی‌راهه سرگردان، و در نعمت‏‌ها غرق شده‏‌اند. داستان دنیا پرستان همانند گروهى است که از جایگاهى پر از نعمت‌‏ها مى‌‏خواهند به سرزمین خشک و بى آب و علف کوچ کنند، پس در نظر آنان چیزى ناراحت کننده‌‏تر از این نیست که از جایگاه خود جدا مى‏‌شوند، و ناراحتى‌‏ها را باید تحمّل کنند.

 

واقع نگرى در زندگى

به یقین بدان که تو به همه آرزوهاى خود نخواهى رسید، و تا زمان مرگ بیشتر زندگى نخواهى کرد، و بر راه کسى مى‏‌روى که پیش از تو مى‏‌رفت، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردى نیکو عمل کن؛ زیرا چه بسا تلاش بى‌اندازه براى دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد. پس هر تلاش‌گرى به روزى دلخواه نخواهد رسید، و هر مدارا کننده‌‏اى محروم نخواهد شد.

نفس خود را از هر گونه پستى باز دار، هر چند تو را به اهدافت رساند؛ زیرا نمى‌‏توانى به اندازه آبرویى که از دست مى‌‏دهى بهایى به دست آورى. برده دیگرى مباش که خدا تو را آزاد آفرید، آن نیک که جز با شر به دست نیاید نیکى نیست، و آن راحتى که با سختى‌‏هاى فراوان به دست آید، آسایش نخواهد بود. …

اگر توانستى که بین تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگیرد، چنین باش؛ زیرا تو، روزى خود را دریافت مى‌‏کنى، و سهم خود بر مى‏‌دارى، و مقدار اندکى که از طرف خداى سبحان به دست مى‌‏آورى، بزرگ و گرامى‌‏تر از (مال) فراوانى است که از دست بندگان دریافت مى‌‏دارى، اگرچه همه از طرف خدا است. … شغل همراه با پاکدامنى، بهتر از ثروت فراوانى است که با گناهان به دست آید.

 

تلاش در جمع آورى زاد و توشه

بدان راهى پر مشقّت و بس طولانى در پیش روى دارى، و در این راه بدون کوشش بایسته، و تلاش فراوان، و اندازه گیرى زاد و توشه، و سبک کردن بار گناه، موفّق نخواهى بود، بیش از تحمّل خود بار مسئولیّت‏‌ها بر دوش منه، که سنگینى آن براى تو عذاب آور است.

اگر مستمندى را دیدى که توشه‌‏ات را تا قیامت مى‏‌برد، و فردا که به آن نیاز دارى به تو باز مى‏‌گرداند، کمک او را غنیمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بیشتر انفاق کن، و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزى در رستاخیز در جست‌وجوى چنین فردى باشى و او را نیابى …

بدان‌که در پیش روى تو، گردنه‌‏هاى صعب العبورى وجود دارد که حال سبک‌باران به مراتب بهتر از سنگین باران است، و آن‌که کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده مى‏باشد، و سرانجام حرکت، بهشت و یا دوزخ خواهد بود، پس براى خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلى مهیّا ساز، و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن؛ زیرا پس از مرگ، عذرى پذیرفته نمى‏‌شود، و راه باز گشتى وجود ندارد.

 

 

منبع
نهج البلاغه، نامه ۳۱

مطالب بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *