شبهه انکار عید بودن روز غدیر | قسمت دوم

شبهه انکار عید بودن روز غدیر | قسمت دوم

از جمله آیاتی که بر ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام دلالت دارد، آیه سوم سوره مائده است که به «آیه اکمال» شهرت یافته است که از سوی بسیاری از جریان‌ها که در عناد با مذهب تشیع قرار دارند، مورد هجمه قرار گرفته است.

در قسمت اول این مطلب به شرح کامل این شبهه و پاسخ اول در رد آن توجیهات پرداختیم. در ادامه این نوشتار دو پاسخ دیگر را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

پاسخ دوم؛ تحریف مکان نزول آیه ابلاغ

اين قول كه نزول آيه «اليوم اكملت لكم دينكم…» را در روز عرفه مى‏داند، با آيه بلاغ منافات دارد، كه مى‏فرمايد: «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» .

آيه‏اى كه پيامبرصلىاللهعليهوآله را امر مى‏كند به ابلاغ مطلب مهمى كه رسالتش بدون آن ناتمام مى‏‌ماند.

آيه‏اى كه به اتفاق شيعه و سنى در ميان راه مكه و مدينه و پس از اتمام حجه الوداع نازل شده و بيش از ۱۲۰ صحابى و ۳۶۰ دانشمند از دانشمندان اهل‏سنت و جماعت آن را روايت كرده‏اند.

چگونه ممكن است كه خداوند در روز عرفه دينش را به كمال برساند و نعمتش را تمام كند و پس از يك هفته به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله دستور دهد مطلب مهمى كه رسالتش بدون آن تمام نمى‌‏شود را به مردم ابلاغ كند، در حالى كه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به مدينه باز مى‏‌گشت؟

 

پاسخ سوم؛ ضرورت تعیین جانشین

انسان اگر با دقت به خطبه حضرت رسول ‏صلى‌الله‌عليه‌وآله در روز عرفه بنگرد، مطلب تازه‏‌اى كه مسلمانان آن را قبلاً نشنيده باشند در آن نمى‏‌يابد، تا بتوان پذيرفت بدون آن دين تكميل نمى‏‌شود و نعمت اتمام نمى‏‌گردد.

جز اينكه بعضى از سفارش‏ها و وصيت‏هايى در آن خطبه آمده است كه قرآن آنها را ذكر كرده و خود حضرت رسول‏ صلى‌الله‌عليه‌وآله در مناسبت‏‌هاى گوناگون براى مردم بيان كرده و در روز عرفه تأكيد بر آنها نموده است.

ولى اگر شأن نزول آيه را طبق قول دوم بگيريم؛ يعنى بپذيريم كه اين آيه در روز غدير خم و پس از نصب امیرالمومنین على‏ عليه‌السلام به عنوان جانشين پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و فرمانرواى مؤمنان نازل شده، مطلب كاملاً منطقى و مطابق واقع خواهد بود؛

زيرا خلافت پس از پيامبر صلىاللهعليهوآله از اهمّ امور است، و ممكن نيست كه بندگان خدا پس از پيامبر صلىاللهعليهوآله رها شوند، و سزاوارتر نيست كه حضرت رسول ‏ صلىاللهعليهوآله از دنيا برود بى آنكه جانشينى براى خود تعيين نمايد و امت را بدون سرپرست رها سازد.

در حالى كه هرگز از مدينه خارج نمى‏‌شد مگر اينكه يكى از اصحاب را بر آن مى‏‌گماشت. پس چگونه باور كنيم كه از دنيا رحلت فرمايد و در مسئله خلافت هيچ انديشه‌‏اى نكند؟! و اگر ملحدين دوران به اين قانون معتقد باشند كه بايد هر رئيسى پيش از وفاتش جانشينى براى خود تعيين كند و يك روز را بدون رئيس نمى‏‌گذارند، پس دين اسلام كه برترين و كامل‏‌ترين آئين‏‌هاست، چگونه ممكن است كه اين امر مهم را ناديده بگيرد و از آن غفلت ورزد؟

دينى كه خداوند تمام شرايع و آئين‏‌ها را به آن ختم كرده، و از آن بهتر، عظيم‌‏تر، كامل‌تر و پيشرفته‏‌تر در دنيا وجود ندارد.

دينى كه خداوند درباره‌‏اش فرموده: «ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم

و اين قرآن هدايت مى ‏كند به آنچه پابرجاتر و محكم‏تر باشد.» (اسراء:۱)

و اين در حالى كه عايشه و ابن ‏عمر و پيش از آنها ابوبكر و عمر، همه به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد جانشين تعيين و نصب شود، و گرنه فتنه در زمين بر پا مى‌‏شود.

همچنين تمام خلفايى كه پس از آنها آمدند، همه براى خود جانشين تعيين كردند. پس چگونه اين حكمت مهم بر خدا و رسولش ‏صلىاللهعليهوآله پنهان ماند؟!

بنابراين خداوند به پيامبرش صلى‌الله‌عليه‌وآله وحى نمود تا در حال بازگشت از حجه الوداع امیرالمؤمنین على‏ عليه‌السلام را به عنوان خليفه و جانشين خود نصب نمايد و فرمود:

«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس»

«اى محمد! اگر به مردم ابلاغ نكنى آنچه را به تو دستور داده‌‏ام به اينكه على ‏عليه السلام ولىّ و فرمانرواى مؤمنين پس از تو است، رسالتت را –  كه به آن تو را مبعوث نمودم –  انجام نداده‌‏اى.»

بنابراين اتمام دين فقط با امامت ميسر مى‏‌شود، و ولايت امرى ضرورى نزد تمام عقلا و خردمندان است.

ولى عليرغم سفارش‏‌ها و صراحت‏‌ها، دشمنان برنامه ديگرى براى خود اختيار كردند، و با جمع شدن نبوت و خلافت در بنى‏‌هاشم مبارزه نمودند.

در اين راستا، گفتگويى بين عمر بن خطاب و عبداللَّه بن عباس انجام شده، كه در آن عمر اين مطلب را به صراحت مورد انتقاد قرار داده است.

اين گونه بود كه هيچ كس توان آن را نداشت اين عيد را جشن اعلام كند، حتى پس از گذشت يكسال از زمانى كه پيامبر صلىاللهعليه‌‌وآله شخصاً در آن روز عيد گرفته بود.

 

در جامعه‌اى كه هنوز بيش از دو ماه از نص به جانشينى على‏عليه‌السلام در غدير نگذشته بود، با ايجاد جو رعب و وحشت آن را از ياد برده و به كلى از محدوده ذهن خارج كرده بودند و هيچ كس را ياراى يادآورى آن نبود، طبيعى است كه در سالگرد غدير- آن هم پس از گذشت يك سال تمام –  نامى از آن برده نشود.

به هر حال اين روز روزى است كه خلافت امیرالمؤمنین على ‏عليه‌السلام در آن روز واقع شده است. پس اگر خود نص و متن سخن پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را از بين برده و به فراموشى سپرده باشند، ديگر زمينه‏اى براى عيد قرار دادن آن روز باقى نمى‌‏ماند.

 

منابع

  • ساحل غدير: ص ۱۲۲  – ۹۹.
  • صحيح بخارى: ج ۶ ص ۶۳.
  • الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور (سيوطى) : ج ۳ ص ۱۸.
  • تاريخ الخلفاء (ابن‏قتيبه) : ج ۱ ص ۱۹، در رابطه با چگونگى بيعت ابوبكر.
  • الدرّ المنثور (سيوطى) : ج ۳ ص ۱۸، در تفسير آيه «اليوم اكملت لكم دينكم…».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *