آری ادب بین که شب چهارم شعبان،
پی آن ماه فروزنده عیان گشت ز برج شرف و غیرت و ایثار،
به بیت علی آن حجت دادار،
مه امبنین حضرت عباس علمدار،
قضا گفت که این است همان شیر خروشانِ علی حیدر کرار،
قدر گفت که این است به خیل شهدا سرور و سالار،
فلک گفت بشر یا ملک است این؟
زهی از این گل رخسار که بخشید صفا چشم و دل اهل صفا را. (۱)
نام انتخابی امیرمؤمنان برای ماه بنیهاشم
زمانی که حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) چشم به جهان گشود، مادر گرامیاش، امالبنین (سلاماللهعلیها) قنداقۀ او را به دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داد تا بر وی نامی بگذارد. ایشان در گوش راست وی اذان و در گوش چپش اقامه گفت.
سپس حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمودند: «من او را به نام عمویم، عباس نامیدم.»
واژۀ عباس، صیغۀ مبالغه از مادۀ «عبس» است که به معنی گرفتگی چهره است. حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) از مصادیق بارز «أشدّاءُ عَلَی الکفار» است. وی بر دشمنان حق، عبوس و خشن و در جنگ با آنان غیور و دلاور بود.

مرحوم علامه حائری در کتاب معالی السِبطین مینویسد:
«امیرمؤمنان (علیهالسلام) او را از این رو "عباس" نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت.
دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و صورتهایشان از ترس او رنگ میباخت. او قهرمانی بود که شجاعت را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده میشد.»
پس از نامگذاری حضرت عباس (علیهالسلام) دستهای آن حضرت را بوسیده و گریستند. حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) از آن حضرت دلیل گریه را سؤال کردند. ایشان فرمودند: «گویا میبینم که دست این کودک یوم الطف در کنار رود فرات در یاری و حمایت از برادرش حسین از بدن جدا خواهد شد.» (۲)
رجز حضرت عباس (علیهالسلام) در کربلا
حضرت ابوالفضل عباس (علیهالسلام) شجاعت و سلحشوری خویش را از پدر به ارث بردند. ولایتمداری و ارادت ایشان به حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در تمام لحظات عمر شریفشان کاملاً مشهود بوده است.
بهعنوان نمونه رجزخوانی قمر بنیهاشم در معرفی خود در کربلا شاهد این گفتار است.
إنّی اَنَا العَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ نَجلُعَلَیّ الطّاهِرِ المُؤیَّدِ
«منم عباس، مرد وفا و عشق، فرزند علی، پاکسرشت و برگزیدۀ حق.»

حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) الگوی بینظیر ولایتمداری و ولایتپذیری برای همۀ بشریت و اعصار است.
ایشان همواره در سراسر زندگی (۱۴ سال حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)،۱۰ سال امام حسن (علیهالسلام)، ۱۰ سال امام حسین (علیهالسلام)) تابع محض امام زمانش بوده است. (۳)
دفاع نقابدار صفین از صاحب غدیر
روایت شده در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جدا شد که نقابی بر چهره داشت. جوانی تقریباً هفده ساله که هیبت و صلابتش به میدان نبرد سایه افکنده بود. با اسب خود در میدان جولانی داد و مبارز طلبید.

معاویه، ابوالشعثاء را به حرب او فرمان داد. ابوالشعثاء پاسخ داد: «مردم شام مرا با هزار سوار مقابل میدانند و تو میخواهی مرا به جنگ نوجوان بفرستی؟! من یکی از هفت پسرانم را به جنگ او میفرستم تا حساب او را برسد!»
ابوالشعثاء پسر اولش را به میدان فرستاد ولی او کشته شد و پس از وی بهترتیب یکایک پسران وی گام در میدان نهادند و جوان نقابدار آنان را نیز به جهنم فرستاد.
ابوالشعثاء، که اوضاع را اینچنین دید، دنیا در نظرش تاریک شده و خود به میدان آمد و به سمت آن نوجوان نقابدار حملهور شد. اما به محض رویارویی، به دست آن نوجوان به دوزخ رهسپار شد. دیگر کسی جرئت میدان رفتن را نکرد.
آنگاه آن نوجوان نقابدار، پیروزمندانه، عنان به جانب لشگر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برگردانید. اصحاب امیرمؤمنان (علیهالسلام) از شجاعت وی سخت در حیرت بودند و از خود میپرسیدند که این جوان نقابدار کیست ؟!

امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) آن جوان را طلبید و نقاب از صورت مبارک وی برداشت و همگان دیدند که ماه بنیهاشم در برابر دیدگان پدر طلوع کرد.
آن یکهتاز نقابدار کسی نبود جز حضرت ابوالفضل عباس (علیهالسلام). (۴)
منابع:
- بحر طویل در ولادت حضرت ابوالفضل (علیهالسلام)، سرودۀ حاج غلامرضا سازگار
۲.معالی السبطین، جلد ۱، ص ۴۳۷
- کتاب فیض الدموع بر مبنای لهوف ابن طاووس
- چهرۀ درخشان قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس (علیهالسلام)، جلد اول، بخش ۸ ص۲۲




