سوره فتح به جان در خیبر افتاد؛ سالروز فتح خیبر به دستان یداللهی حیدر کرار

بیست و چهارم ماه رجب المرجب سالروز واقعه فتح قلعه خیبر توسط اسدالله الغالب،علی بن ابیطالب حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است.روز فتحی که شکوه شجاعت علوی بر تارک تاریخ درخشید.

جنگ خیبر یکی از غزوات پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله در مقابل یهودیان منطقه خیبر در سال هفتم هجری بود که به فتح قلعه‌های خیبر و پیروزی مسلمانان انجامید.

این نبرد به منظور خلع سلاح عاملان فساد و ایجاد امنیت و آرامش در جامعه اسلامی با از بین بردن خیبر به عنوان مرکز آشوب‌های نظامی، تحریکات و جنگ‌افروزی‌ یهودیان علیه مسلمانان به وقوع پیوست.

 

منطقه خیبر در کجا قرار دارد؟

“خیبر” سرزمینی است بسیار وسیع و حاصل‌خیز که در هشت منزلی مدینه(حدود ۱۶۰ کیلومتری شمال مدینه) و در راه شام قرار دارد.

در منطقه خیبر حدود شش و به روایتی هفت قلعه وجود داشت که یهودیان آنها را بنا کرده بودند. آن‌ها در کنار هر قلعه، برج مراقبت ساخته بودند تا ورود و خروج افراد به قلعه توسط نگهبانان مستقر در آن زیر نظر گرفته شود.

این منطقه در زمان پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله در اختیار حدود بیست هزار نفر از یهودیان بوده است که در میان آن‌ها مردان جنگ‌آور و دلیر فراوان به چشم می‌خورد.

ساکنان یهودی منطقه خیبر، مهارت زیادی در زراعت، ثروت‌اندوزی، تهیه سلاح و آمادگی دفاعی داشته‌اند.

 

جنگ خیبر به چه علت رخ داد؟

بی‌اعتمادی ناشی از تحرکات ناجوانمردانه یهودیان خیبر، پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم را بر آن داشت تا پس از رهایی از جریان “صلح حدیبیه” برای ریشه‌کن ساختن این عنصر فساد به سمت آنان حرکت کند.

از سویی در این زمان، پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم نامه‌هایی برای دولت‌های بزرگ مجاور مانند ایران و روم نوشته و با لحنی قاطع آنان را به دین اسلام دعوت نمود.
این‌که در این میان این دولت‌ها از هم‌پیمان دیرینه خود در جزیرة‌العرب یعنی یهودیان برای ضربه‌زدن به حکومت اسلامی استفاده کرده باشند، هیچ بعید به نظر نمی‌آید. بر همین اساس نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم‌ درصدد خلع سلاح چنین عامل فسادی برآمد.

 

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در فتح خیبر چه نقشی داشت؟

مسلمان توانستند چند قلعه‌ در منطقه خیبر را فتح نمایند و در میان آن‌ها یکی از قلعه‌ها مقاومت بیشتری داشتند و مسلمانان با بیش از ده روز جنگ نتوانستند آن‌ها را فتح نمایند و هر روز بدون نتیجه باز می‌گشتند.

رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به مسلمانان فرمود: «لادفعن (لاعطینّ) لرایة غدا ان شاء الله الی رجل کرار غیر فرار یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لا ینصرف حتی یفتح الله علییده؛ همانا فردا اگر خدا بخواهد پرچم را به دست مردی بسیار حمله کننده‌ا‌ی که فرار نمی‌کند می‌سپارم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می‌دارند و برنمی‌گردد تا اینکه خداوند بدست او قلعه را فتح می‌کند.» تاریخیعقوبی ج۲ص۵۶

هر کس دل به گرفتن پرچم بسته بود و هر کدام از افراد سپاه اسلام این آرزو را در ذهن خود می‌پروراندند. در ابتدا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، پرچم را دست ابوبکر و عمر داد، ولی راه به جایی نبردند.

تا اینکه فردای آن روز رسول ‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را طلبیدند.

ایشان به درد چشم مبتلا بودند. اصحاب ایشان را در حالی‌که پارچه‌ای بر روی چشمانش بسته بود نزد رسول ‌خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آوردند و حضرت آب دهان مبارکش را به چشمان ایشان مالیدند. و در حق ایشان دعا نمودند.  سپس فرمودند: «این پرچم را بگیر و پیش برو تا خدا قلعه را برایت بگشاید.»

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام پرچم را گرفته و به سرعت به سوی قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسید، حضرت پرچم را در وسط سنگ‌هایی که پای قلعه بود در زمین فرو بردند.
(السیره النبویه ج۲ص۳۳۵)

 

فتح خیبر چگونه رقم خورد؟

هنگامی که روز جنگ خیبر فرا رسید، مردی از میان یهودیان خارج گشت که به او «مَرحَب» گفته می‌شد. او مردی بلندقامت و درشت‌جثه بود و یهودیان او را به خاطر دلاوری و توانگری‌اش بر خود مقدم می‌داشتند.

راوی می‌گوید: مرحب دایه‌ای منجم و پیشگو داشت که از جوانی و درشت‌هیکلی مرحب خوشش می‌آمد و به او می‌گفت: «با هر هماوردی بجنگ و با هر کس که با تو ستیزه کرد بستیز، جز کسی که نامش حیدر است؛ که اگر در مقابلش بایستی کشته خواهی شد.»

به نقل از راوی، در آن روز مرحب به سوی یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم رفت و هیچ‌کس با او هماورد نشد مگر آنکه می‌گفت: «من مرحب هستم» آنگاه بر او حمله‌ور می‌شد و هیچ‌یک تاب مقاومت در برابر او را نداشتند.

هنگامی که جنگ‌آوری مرحب فزونی یافت، مردم از جایگاه و توانایی او در جنگ متحیر گشتند و نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم شکایت کردند و از ایشان خواستند که امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را به سوی مرحب بفرستد.
ایشان، حضرت حیدرکرار امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نزد خود خواند و به او فرمود: «ای علی، مرحب را کفایت کن [و او را به تنهایی از بین ببر].»

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام به سوی مرحب رفت. هنگامی که مرحب امام را دید به سویش شتافت و زمانی که مشاهده کرد حضرت او را بزرگ و با اهمیت برنمی‌شمرد ناراحت شد و بر او بسیار سنگین آمد. سپس جلو آمد در حالی که می‌گفت: «من کسی هستم که مادرم مرا مرحب نام نهاد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام قدم پیش نهاد و فرمود: «من کسی هستم که مادرم مرا حیدر نامید.»

هنگامی که مرحب این سخن را شنید، گریخت و از بیم آنچه دایه‌اش او را از آن برحذر داشته بود توقف نکرد. پس ابلیس در چهره دانشمندی از دانشمندان یهود بر او مجسم شد و گفت: «مرحب کجا می‌روی؟»

مرحب گفت: «این هماورده خود را حیدر می‌خواند!»

ابلیس پرسید: «مگر حیدر کیست؟»

مرحب گفت: «دایه‌ام مرا از رزم با مردی به نام حیدر بیم می‌داد و می‌گفت: او تو را خواهد کشت.»

ابلیس به او گفت: «ننگ بر تو. اگر حیدر جز اینیک نفر نبود هرگز مانند تویی از نزد چون اویی بازنمی‌گشت و فرار نمی‌کرد. تو سخن زنان را می‌پذیری در حالی که آنان بیش از آنچه درست بگویند به خطا می‌روند. حیدر در جهان فراوان است. اینک بازگرد شاید تو او را از بین ببری. پس اگر او را کُشتی بر قومت سَروَری و آقایی می‌یابی و من پشتیبان تو می‌باشم. بازگرد که یهودیان به تو پناه می‌جویند.»پس ابلیس او را بازگرداند.
به خدا قسم اندکی نگذشت [به مقدار زمان میان دوشیدن شیر از شتر] که امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ضربتی به او زد و او با صورت به زمین افتاد و یهودیان در حالی که می‌گفتند مرحب کشته شد، مرحب کشته شد، شکست خوردند.

(امالی شیخ طوسی ج۱ ص۱۰ و ارشاد ص۵۷)

 

کندن در خیبر به دستان مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام چگونه بود؟

بعد از کشته شدن مرحب، مردم یهود به داخل قلعه پناه بردند و امیرالمؤمنین علیه‌السلام درب دژ را از جا کند و آن را به روى دست بلند كرد. مسلمانان دسته دسته از روى آن عبور كردند و وارد قلعه شده وآن را فتح كردند. گفته شده كه بعد از آن چهل نفر نتوانستند در قلعه را بلند كنند .

شیخ مفید رحمة‌الله‌علیه درباره کندن در خیبر از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین نقل می‌کند: «من در خیبر را کنده، به جای سپر به کار بردم و پس از پایان نبرد آن را مانند پل به روی خندقی که یهودیان کنده بودند، قرار دادم. سپس آن را میان خندق پرتاب کردم!»
مردی پرسید: «آیا سنگینی آن را احساس نمودی؟»
گفتم: «به همان اندازه سنگینی که از سپر خود احساس می‌کردم.»
(الارشاد ج۱ ص۱۲۸)

حضرت در پاسخ به سنگینی آن فرمود: «من هرگز آن را با نیروی بشری از جای نکندم بلکه در پرتو نیروی خداوند و با قلبی مطمئن به روز قیامت و راضی از آن انجام دادم.»
(بحارالانوار، ج ۲۱،ص۴۰.)

 

و اين چنين بود كه قلعه‌اي كه ۱۰ روز لشكر اسلام را معطل كرده بود، در لحظاتي نه چندان طولاني به دست اميرمؤمنان علي عليه‌السلام گشوده شد و لشكر اسلام به پيروزی قطعی رسيد و تاريخ فضيلتی از فضائل حضرت را در خود ثبت نمود که دوستان و دشمنان در حیرت شجاعت حضرت ماندند.

مطالب بیشتر

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *