جنگ خیبر یکی از غزوات پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در مقابل یهودیان منطقۀ خیبر در سال هفتم هجری بود که به فتح قلعههای خیبر و پیروزی مسلمانان انجامید.
این نبرد بهمنظور خلع سلاح عاملان فساد و ایجاد امنیت و آرامش در جامعۀ اسلامی با از بین بردن خیبر بهعنوان مرکز آشوبهای نظامی، تحریکات و جنگافروزی یهودیان علیه مسلمانان به وقوع پیوست.
منطقۀ خیبر در کجا قرار دارد؟
"خیبر" سرزمینی است بسیار وسیع و حاصلخیز که در هشت منزلی مدینه(حدود ۱۶۰ کیلومتری شمال مدینه) و در راه شام قرار دارد.
در منطقۀ خیبر حدود شش و به روایتی هفت قلعه وجود داشت که یهودیان آنها را بنا کرده بودند. آنها در کنار هر قلعه، برج مراقبت ساخته بودند تا ورود و خروج افراد به قلعه توسط نگهبانان مستقر در آن زیر نظر گرفته شود.
این منطقه در زمان پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) در اختیار حدود بیست هزار نفر از یهودیان بوده است که در میان آنها مردان جنگآور و دلیر فراوان به چشم میخورد.
ساکنان یهودی منطقۀ خیبر، مهارت زیادی در زراعت، ثروتاندوزی، تهیۀ سلاح و آمادگی دفاعی داشتهاند.
جنگ خیبر به چه علت رخ داد؟
بیاعتمادی ناشی از تحرکات ناجوانمردانۀ یهودیان خیبر، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) را بر آن داشت تا پس از رهایی از جریان "صلح حدیبیه" برای ریشهکن ساختن این عنصر فساد به سمت آنان حرکت کند.
ازسویی در این زمان، پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآله) نامههایی برای دولتهای بزرگ مجاور مانند ایران و روم نوشته و با لحنی قاطع آنان را به دین اسلام دعوت نمود.
اینکه در این میان این دولتها از همپیمان دیرینۀ خود در جزیرة العرب، یعنی یهودیان، برای ضربهزدن به حکومت اسلامی استفاده کرده باشند، هیچ بعید به نظر نمیآید. بر همین اساس نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) درصدد خلع سلاح چنین عامل فسادی برآمد.
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در فتح خیبر چه نقشی داشت؟
مسلمانان توانستند چند قلعه در منطقۀ خیبر را فتح نمایند و در میان آنها یکی از قلعهها مقاومت بیشتری داشتند و مسلمانان با بیش از ده روز جنگ نتوانستند آنها را فتح نمایند و هر روز بدون نتیجه باز میگشتند.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به مسلمانان فرمود: «لادفعن (لاعطینّ) لرایة غدا ان شاء الله الی رجل کرار غیر فرار یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لا ینصرف حتی یفتح الله علییده؛ همانا فردا اگر خدا بخواهد پرچم را به دست مرد بسیار حملهکنندهای که فرار نمیکند میسپارم که خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش نیز او را دوست میدارند و برنمیگردد تا اینکه خداوند بدست او قلعه را فتح میکند.» تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۶
هر کس دل به گرفتن پرچم بسته بود و هرکدام از افراد سپاه اسلام این آرزو را در ذهن خود میپروراندند. در ابتدا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، پرچم را دست ابوبکر و عمر داد، ولی راه به جایی نبردند.
تا اینکه فردای آن روز رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را طلبیدند.
ایشان به درد چشم مبتلا بودند. اصحاب ایشان را درحالیکه پارچهای بر روی چشمانش بسته بود نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آوردند و حضرت آب دهان مبارکش را به چشمان ایشان مالیدند. و در حق ایشان دعا نمودند. سپس فرمودند: «این پرچم را بگیر و پیش برو تا خدا قلعه را برایت بگشاید.»
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرچم را گرفته و بهسرعت بهسوی قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسید، حضرت پرچم را در وسط سنگهایی که پای قلعه بود در زمین فرو بردند.
(السیره النبویه، ج ۲، ص ۳۳۵)
فتح خیبر چگونه رقم خورد؟
هنگامی که روز جنگ خیبر فرا رسید، مردی از میان یهودیان خارج گشت که به او «مَرحَب» گفته میشد. او مردی بلندقامت و درشتجثه بود و یهودیان او را بهخاطر دلاوری و توانگریاش بر خود مقدم میداشتند.
راوی میگوید: مرحب دایهای منجم و پیشگو داشت که از جوانی و درشتهیکلی مرحب خوشش میآمد و به او میگفت: «با هر هماوردی بجنگ و با هرکس که با تو ستیزه کرد بستیز، جز کسی که نامش حیدر است؛ که اگر در مقابلش بایستی کشته خواهی شد.»
به نقل از راوی، در آن روز مرحب بهسوی یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) رفت و هیچکس با او هماورد نشد مگر آنکه میگفت: «من مرحب هستم» آنگاه بر او حملهور میشد و هیچیک تاب مقاومت در برابر او را نداشتند.
هنگامی که جنگآوری مرحب فزونی یافت، مردم از جایگاه و توانایی او در جنگ متحیر گشتند و نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شکایت کردند و از ایشان خواستند که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را بهسوی مرحب بفرستد.
ایشان، حضرت حیدر کرار امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را نزد خود خواند و به او فرمود: «ای علی، مرحب را کفایت کن [و او را به تنهایی از بین ببر].»
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) بهسوی مرحب رفت. هنگامی که مرحب امام را دید به سویش شتافت و زمانی که مشاهده کرد حضرت او را بزرگ و با اهمیت برنمیشمرد ناراحت شد و بر او بسیار سنگین آمد. سپس جلو آمد درحالیکه میگفت: «من کسی هستم که مادرم مرا مرحب نام نهاد. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قدم پیش نهاد و فرمود: «من کسی هستم که مادرم مرا حیدر نامید.»
هنگامی که مرحب این سخن را شنید، گریخت و از بیم آنچه دایهاش او را از آن برحذر داشته بود توقف نکرد. پس ابلیس در چهرۀ دانشمندی از دانشمندان یهود بر او مجسم شد و گفت: «مرحب کجا میروی؟»
مرحب گفت: «این هماورد خود را حیدر میخواند!»
ابلیس پرسید: «مگر حیدر کیست؟»
مرحب گفت: «دایهام مرا از رزم با مردی به نام حیدر بیم میداد و میگفت: او تو را خواهد کشت.»
ابلیس به او گفت: «ننگ بر تو. اگر حیدر جز این یک نفر نبود هرگز مانند تویی از نزد چون اویی بازنمیگشت و فرار نمیکرد. تو سخن زنان را میپذیری درحالیکه آنان بیش از آنچه درست بگویند به خطا میروند. حیدر در جهان فراوان است. اینک بازگرد شاید تو او را از بین ببری. پس اگر او را کُشتی بر قومت سَروَری و آقایی مییابی و من پشتیبان تو میباشم. بازگرد که یهودیان به تو پناه میجویند.» پس ابلیس او را بازگرداند.
به خدا قسم اندکی نگذشت (به مقدار زمان میان دوشیدن شیر از شتر) که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) ضربتی به او زد و او با صورت به زمین افتاد و یهودیان درحالیکه میگفتند مرحب کشته شد، مرحب کشته شد، شکست خوردند.
(امالی شیخ طوسی، ج ۱، ص ۱۰، و ارشاد، ص ۵۷)
کندن در خیبر به دستان مبارک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) چگونه بود؟
بعداز کشته شدن مرحب، مردم یهود به داخل قلعه پناه بردند و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در دژ را از جا کند و آن را به روى دست بلند كرد. مسلمانان دسته دسته از روى آن عبور كردند و وارد قلعه شده و آن را فتح كردند. گفته شده كه بعداز آن چهل نفر نتوانستند در قلعه را بلند كنند .
شیخ مفید (رحمتاللهعلیه) دربارۀ کندن در خیبر از حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) چنین نقل میکند: «من در خیبر را کنده، به جای سپر به کار بردم و پساز پایان نبرد آن را مانند پل به روی خندقی که یهودیان کنده بودند، قرار دادم. سپس آن را میان خندق پرتاب کردم!»
مردی پرسید: «آیا سنگینی آن را احساس نمودی؟»
گفتم: «به همان اندازه سنگینی که از سپر خود احساس میکردم.»
(الارشاد، ج ۱، ص ۱۲۸)
حضرت در پاسخ به سنگینی آن فرمود: «من هرگز آن را با نیروی بشری از جای نکندم بلکه در پرتوی نیروی خداوند و با قلبی مطمئن به روز قیامت و راضی از آن انجام دادم.»
(بحار الانوار، ج ۲۱،ص ۴۰.)
و اين چنين بود كه قلعهای كه ۱۰ روز لشكر اسلام را معطل كرده بود، در لحظاتی نه چندان طولانی به دست اميرمؤمنان علی (عليهالسلام) گشوده شد و لشكر اسلام به پيروزی قطعی رسيد و تاريخ فضيلتی از فضایل حضرت را در خود ثبت نمود که دوستان و دشمنان در حیرت شجاعت حضرت ماندند.





یک پاسخ
بسیار مطلب عالییییی بود
تشکر