امیرالمؤمنین علیهالسلام از چنان شأن و منزلتی برخوردارند که بسیاری از شخصیتهای جهان اسلام و علما و بزرگان اهل سنت و شیعه درباره ایشان سخنسرایی کردهاند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام از چنان شأن و منزلتی برخوردارند که نه فقط پیامبر بزرگوار اسلام صلىاللهعليهوآله درباره ایشان فرمایش دارند، بلکه نقل قولهای بسیاری از ایشان در میان شخصیتهای جهان اسلام، علما، فقها و بزرگان وجود دارد که این مطلب به برخی از سخنان ایراد شده درباره آن حضرت در صدر اسلام میپردازد.
– «سلمان المحمدی»: «امیرالمؤمنین علیهالسلام همانا عالم و دانای این زمین و محل اعتماد و موضع اطمینان آن است».[1]
– «مقدادُ بنُ الأَسود الكندی»: «هرگز کسی به بزرگی علی علیهالسلام در این خاندان ندیدهام که بعد از پیامبر صلىاللهعليهوآله بیاید. من سخت در شگفتم که چگونه قریشییان چنین مردی وارسته را واگذاشتهاند، مردی که نمیدانم با چه کلماتی او را وصف کنم، مردی که جز به عدل و قسط اقدام نکرد.»[2]
– «صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَان»: «تو ای امیرالمؤمنین علیهالسلام، والله قسم هرگز کسی به دانایی تو ندیدهام که چنین عالم به ذات خداوند باشد. خداوند در چشم تو عظیم و تو در کتاب خدا علیّ عظیم هستی و تو خود نسبت به مؤمنان رحیم و مهربانی.»[3]
– «ابنُ عبّاس»: «دانش و علم مردم به پنج دسته تقسیم میشود که علی علیهالسلام صاحب چهار قسم آن است و سایر مردم دارای تنها یک جزء. علی علیهالسلام در قسم پنجم نیز با سایرین شریک و از همگی در آن علم، سرآمد و داناتراست.»[4]
– «أُم سَلَمة»: «والله که علی علیهالسلام دیروز بر حق بوده و فردا نیز بر حق خواهد بود(همیشه حق با علی است) و این حق، عهدی نزد علی علیهالسلام و قضایی اثباتشده و نوشتهشده از سوی خداوند، برای اوست.»[5]
– «أَبُو بَكْر»: ابوبکر در میان ما نشسته بود. ناگاه علی بن ابیطالب، امیرالمؤمنین علیهالسلام از دور رسیدند. ابوبکر که حضرت را دید، گفت: «هرکه بخواهد، دیدگانش روشن و قلبش شاد از دیدار عظیمترین انسانها و پاکترین و مقربترین آنها و عزیزترینشان نزد پیامبر صلىاللهعليهوآله شود، پس نظر به این چهره (چهره علی علیهالسلام) بیافکند.»[6]
– «عایشه»: از جمیع بن عمر نقل است که مادر و دو خالهاش نزد عایشه رفته و به او گفتند: «ای ام المؤمنین برای ما از علی علیهالسلام بگو.» گفت: «درباره او چه میجویید، کسی که دست در دست پیامبر صلىاللهعليهوآله نهاد و وجودش برای وجود پیامبر صلىاللهعليهوآله فدا شد و آن دست را به صورت خود آورد تا تبرک جوید.» درباره محل خاکسپاری او اختلاف داشتند، حضرت فرمود: «بهترین بقعه نزد خداوند جایی است که جان نبی خود را در آن مکان گرفته است». پس از او پرسید: چرا بر ضد او(امیرالمؤمنین علیهالسلام) شورش کردی؟ گفت: «کاری بود که شد.. اگر نه من مایل بودم همه زمین را فدای او (امیرالمؤمنین علیهالسلام) کنم.» [7]
– «عُمرُ بنُ خَطّاب، ابو اسحاق» از «عُمَرو بْن مَيْمُونٍ» نقل کرده است: «عمر را روزی که ضربه خورد، دیدم. پس او ماجرای شورا را به یاد آورد و هنگامیکه از نزد او میرفتند، عمر گفت: اگر علی امام آنها شود، آنها را در راه مستقیم روانه میکند، فرزندش عبدالله به او گفت: چه چیزی تو را بازداشت که ولایت را به او دهی، گفت: اینکه ولایت دست علی باشد، را تاب نمیآورم، چه من زنده باشم چه مرده.» [8]
در جای دیگر نیز آمده است: «عمر اصحاب پیامبر صلىاللهعليهوآله را گرد آورد تا از آنها بابت امری نظرخواهی کند که امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز از میان این صحابه بود. عمر به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: تو سخن بگو که تو از همه داناتر و برتر هستی.»[9]
– «ابنُ أَبي الحديد معْتزلي»: «چه بگویم در وصف کسی که حتی یهود و نصاری و صاحبان دیگر ادیان محب او هستند، ولو اینکه نبوت محمد صلىاللهعليهوآله را باور نداشتهاند، کسی که فیلسوفان او را بزرگ میدارند، ولو اینکه اهل شریعت نباشند و پادشاهان روم و اروپا تصویر او را در داد و ستد خود و در عبادتگاههای خود، ترسیم کردهاند.»
در جای دیگری نیز گفته است: «زهد و پرهیزکاری او سرآمد همگان است. وی در بالاترین درجات عرفانی قرار دارد، همچنین موضع اعتماد و اطمینان همگان است. از مال دینا جز اندکی ندارد. هرگز از طعامی به طور کامل شکم خود را سیر نکرد. او همواره لباسهایی سخت و و طعامی ناچیز داشت»[10]
– «أَبو الحَسَن عليُّ المسعوديُّ»، [متوفّى سال ٣٤٦ هـ] نوشته است: «علی علیهالسلام هرگز در زمان خلافت خود لباس نو به تن نکرد و هیچ کالایی یا طعامی خریداری نکرد، مگر آنکه بخشی از آن را بخشیده و صدقه داده باشد. تاکنون بیش از چهارصد و هشتاد خطبه از ایشان نقل شده است که همه آنها را به بداهه بیان و مردم آنها را به قول و عمل تکرار و سینه به سینه نقل کردهاند.»[11]
– «عُمَرُ بنُ عبدِالعزيزِ»: «در این امت هیچکس به اندازه علی علیهالسلام پس از پیامبر صلىاللهعليهوآله زاهد و پرهیزکار نبوده است.»[12]
– «العقّاد» در کتاب خود نوشته است: «هیچیک از خلفا به پرهیزکاری و زهد او در برابر لذات و مناصب دنیوی نبودهاند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام نان جو میخوردند. همسر ایشان، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها گندم آن نان را با دست خود آرد میکرد. حضرت علی علیهالسلام کیسه آن آرد را محکم میکرد تا کسی چیزی به حرام به آن اضافه نکند و میفرمود: دوست ندارم که در شکمم چیزی وارد شود که نمیدانم.»[13]